تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

گرازهای آل خلیفه و کفتارهای قذافی





... و حالا بنشینیم فقط شعر بگوییم
و قربان صدقه‏ی خود برویم.
یکی مان از بحور شعر بگویی
دیگری از سر و کول قافیه پایین و بالا برود
ایماژ و ایهام، بهانه ای شود برای سرگرمی
صنایع ادبی، پرده ای برای ندیدن ـ درست ندیدن ـ
تصویر و عنصر خیال، چشمی برای خواب
نازک خیالی شاعرانه، ترفندی که ما، خیلی نازک دلیم

* * 
و حالا بنشینیم شعر بخوانیم
به جای خواندن دفتر زندگی انسان هایی که در بحرین و یمن و لیبی
پرپر می‏شوند
و شعر بگوییم
به جای فریاد علیه ستم آل سعود و آل خلیفه و آل نهیان.
ـ راستی! حال فرخی سیستانی چطور است؟ ـ



و حالا باید ببینیم کدام طرح و برنامه ی از پیش
برای دعوای داخلی مناسب تر است
همان را به میدان بیاوریم
و بیماران رها شده در بیابان و دشت را به هیچ انگاریم
و بر رنج گرسنگان بگذریم، گیج و گول و منگ
در روزگار سر اعتقادات مردم و سنگ!
ریا و رنگ و نیرنگ!


* * *

درود برشکوه قدرت و ثروت!
نفاق رنگارنگ!
دلبران افسونگر!
شاهدانٍ شوخ مه‏پیکر!
و سخنان و رفتارهای ویرانگر!
سپاس بر زر و زور جهانی!
دشمنان انسانی!
و سلام بر چشم های تماشا، چشم های تا به تا
ـ در هر کجای گیتی 
که نهایت عاطفه ی ورم کرده شان
نچ، نچ گفتن
کنار بساط عرق و ورق است.


* * *

روزنامه‏ها از دستمزد کلان فلان بازیگر می‏نویسند
آن آقای ستاره‏ی فوتبال ـ کدام ستاره؟ ـ
غمباد گرفته که چرا پنت هاوس اش، استخر ندارد
و آن استاد رمل و اُسطرلاب و سِحْر
با همه‏ی تماشاگران، مذاکره می کند ـ با تطمیع و تهدید ـ
انتخابات در پیش است!


* * *

و حالا بنشینیم به قصه گفتن
و افسانه بافتن
تا «روایت فتح» از سکه بیفتد
و راویان عاشق، از رنج تنهایی ناگزیر
از غصه بمیرند.


* * *

ما، ساز ناکوک بداخلاقی را ـ چندی است ـ
روی نتی که اهریمن نوشته است
کوک می‏کنیم
و ارکستر بی‏خیالی خود را
به افتخار ساحران مدرن، گرم و گرم و گرم.
و از پس پشت نفرت مرداب
 می نوازیم در دستگاه خواب
در دستگاه مرگ آب
عشوه‏گری متعفن سراب
رقص سیاه موش‏های سرداب.
یک مرکب نوازی ناب شیطانی!


* * *

دیشب در بحرین یک لیتر آب
هزار دلار فروخته شد
و خون هزار انسان بی گناه
به دیناری بر زمین ریخت
و در سازمان ملل
آب از آب تکان نخورد
اعضای دائم شورای امنیت
در جزایر قناری
حمام آفتاب گرفته اند.


* * *

... راستی! قیمت سکه، هنوز پایین نیامده است؟
از بازار بورس لندن و نیویورک چه خبر؟


* * *

... و حالا بنشینیم کمی لطیفه بگوییم
بخندیم تا گره اخم دلمان باز شود
خسته شدیم از بس غصه خوردیم
بگذار گرازهای آل خلیفه و آل سعود
و کفتارهای عبدالشیطان و قذافی
به کار خود مشغول باشند.

* * *

آهای آقای دبیرکل سازمان ملل!
مراسم ازدواج دردانه‏ی ملکه الیزابت، خوش بگذرد
جدی می‏گویم، خوش باشی
مردم بحرین و لیبی و یمن
یاد گرفته اند که چگونه سر اژدهای ستم را
به سنگ مرگ بکوبند.


* * *

... روزنامه ها از دستمزد کلان فلان...
... آقای عزیزالدوله! در نمایشگاه باکره ی باران ـ به زعم او ـ
درباره‏ی شکوه خلقت عروس دریایی درفشانی کرد و...


* * *
... وحالا بهتر است کمی بخوابیم!

اکبر نبوی/ پنجم اردیبهشت نود

http://abna.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد