تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

جرعه ای از شراب حقیقت معراج السعادة

پس از تهذیب و پاکیزگی قوه ی عاقله ، صفت حکمت حاصل می شود
و از تهذیب قوه ی عامله ، ملکه ی عدالت
و از تهذیب غضبیه ، صفت شجاعت
و از تهذیب شهویه ، خلق عفت پیدا می شود.
و این چهار صفت، اجناس اخلاق فاضله اند و سایر صفات حسنه در تحت این چهار
...
شکی نیست که در مقابل هر صفت نیکی، خلق بدی است که ضد آن است و چون دانستی که اجناس همه ی فضایل چهارند پس معلوم می شود که اجناس صفات رذایل نیز چهارند.
اول: جهل که ضد حکمت است
دوم: جبن که ضد شجاعت است
سوم: شره که ضد عفت است
و چهارم: جور که ضد عدالت است
...
پس هر صفت فضیلتی که وسط است به جای مرکز دایره است و اوصاف رذایل به منزله ی سایر نقاطی است که در میان مرکز و محیط فرض شود و شکی نیست که مرکز نقطه ایست معین و سایر نقاط متصوره در اطراف و جوانب اش غیر متناهیه اند.

پس به مجرد انحراف از صفت فضیلتی از هر طرفی موجب افتادن در رذیله خواهد بود
و استقامت در سلوک طریقه ی اوصاف حمیده به منزله ی حرکت در خط مستقیم است و چون خط مستقیم میان دو نقطه نیست مگر یکی از این سبب است اینکه اسباب شر و بدی بیشتر از اسباب و بواعث خیر و نیکی است
و از آنجا که پیدا کردن یک چیز معین در میان امور غیر متناهیه مشکل است پس استقامت بر آن و ثبات در آن مشکل تر است و لهذا جستن وسط از میان اخلاق ، که حد اعتدال آن است و استقامت بر آن در غایت صعوبت است از این جهت است که بعد از سوره ی هود به برگزیده ی معبود نازل شد:
"فاستقم کما امرت"
 یعنی " بایست و ثابت باش همچنانکه تو را امر فرمودیم." (سوره هود آیه 112)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ــــــــــــــــــــ
معراج السعادة ، ملا احمد نراقی (قدس سره الشریف)
باب دوم ، فصل پنجم و ششم

رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوج های جوان

نکته ی اول این است که درکار ازدواج و این مراسم، و رسم و سنتی که در اسلام و درهمه ی ادیان و بشریّت وجود دارد، به نظراسلام آن چیزی که اصل و محور است، تشکیل کانون خانوادگی است. ازنظراسلام، خانواده یک رکن بزرگ است. اگر باشد و سالمش باشد و تـربیت درست باشد، درپیشرفت کار جـامعه به صورتی که اسلام می خواهد، تأثیر زیادی دارد. اسلام می خواهد این کانون تشکیل بشود و به وجود بیاید.

هنرادیان- و بیشتر از همه اسلام- دراین است که غرایز جنسی و غریزه ی زوج طلبی انسان را- که غیراز غریزه ی جنسی است- درخدمت تشکیل خانواده قرارداده و کاری کرده اند که کانون خانواده، با پشتوانه ی غریزه ی جنسی، یا با پشتوانه ی آن غریزه ی دیگر- که از غریزه ی جنسی عمومیتش بیشتراست- تحقق پیدا کند و باقی بماند. بعضی ها ممکن است در سنین خاصی نیاز جنسی هم نداشته باشند، اما نیاز به زوج طلبی را دارند و می باید زوجی از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقی نمی کند. سکن، مایه ی آرامش است. ادیان- و بیش از همه اسلام- این ها را پشتوانه ی تشکیل خانواده قرار داده اند.

اگر انسان ها رها بودند که غریزه ی جنسی را هرطور می خواهند، اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمی شد، یا یک چیز سُست و پـوچ و تهدیدپذیر و ویـران پذیری می شد و هـر نسیمی او را به هم می زد. لذا درهرجای دنیا که می بینید آزادی های جنسی هست، درآن جا به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن برای اشباع این غریزه، احتیاجی به این کانون ندارند. اما درآن جاهایی که دین حاکم است و آزادی جنسی نیست، این جا همه چیز برای مرد و زن هست؛ لذا این، حفظ و نگه داشته می شود.



اصل قضیه این است که باید کانون خانواده به وجود بیاید؛ اسلام این را خواسته است. شما یک دختر از جایی و یک پسر از جای دیگر می آیید و با یکدیگر آشنا و متصل می شوید؛ یک خانواده به وجود می آید. این خانواده، منشأ خیراتی است. دراداره ی کشور و اداره ی انسانیت، کارهای عظیمی به عهده ی این خانواده است. این، چیز بسیار مهمی است. شما باید این کار را مواظب باشید و حفظ کنید.
با این کلمات عقـدی که می خـوانیم- که یک امر اعتباری است- یک علقه ی اعتباری بین شما به وجود می آید. بـایـد همه ی همت دختر و پسر ایـن بـاشد که ایـن را حفـظ کنند. مبادا با گله ها، بـا دلخوری ها، با افزون طلبی و پرتوقعی ها، با بی محبتی ها، و گاهی با دخالت های دیگران و از این قبیل، این کانون سست بشود. آن چیزی که مهم است، این است. هم دختر و هم پسر سعی کنند که این علقه ی زوجیت را حفظ کنند. چگونه می توانید این علقه را حفظ کنید؟! البته آدم های عاقل و زیرک و با احساس و وجدان صادق، راهش را پیدا می کنند. این، با اطمینان و با محبت متقابل حفظ شود. زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد هم به زن زور نگوید و افزون طلبی نکند؛ مثل دو رفیق و مثل دو شریک، با هم صمیمی باشند، تا این کانون خانواده حفظ بشود.
ادامه مطلب ...

اثر دعا در تعجیل ظهور حضرت قائم(عج)

روایاتى در موضوع تعجیل ظهور امام زمان(عج) وارد شده است که نشانگر اینست که دعا اثر کاملی در امر فرج دارد. و آنچه از روایات دلالت بر این امر دارد؛ پنج قسم است:

در بعضى روایات تصریح شده است که دعاى مؤمنین و طلب فرج آن حضرت(علیه‌السلام) موجب تعجیل در فرج مى‌شود، و ترک آن موجب تأخیر در فرج مى‌شود .

از آن جمله روایتى که در «نجم الثاقب» از شیخ جلیل عیّاشى از فضل بن ابى قره نقل شده، که گفت: از امام صادق(علیه‌السلام) شنیدم که مى‌فرمود : خداوند به حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) وحى فرمود که بزودى براى تو از ساره پسرى متولّد مى‌شود . 
ساره گفت: که من پیره‌زن و عجوزه‌ام . 
خداوند فرمود: بزودى فرزندى آورد و فرزندان آن پسر تا چهارصد سال در دست دشمن من معذّب مى‌گردند، به سبب آن که کلام مرا ردّ نمود . 
پس چون بنى اسرائیل در دست فرعون مبتلا شدند تا چهل روز در درگاه خداوند ناله و گریه نمودند . 
خداوند به حضرت موسى و هارون(علیهماالسلام) وحى فرمود که: ایشان را از دست فرعون خلاص گرداند، و صد و هفتاد سال از آن چهار صد سال باقى مانده بود که آن را از ایشان برداشت . 
امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: که اگر شما نیز چنین تضرّع و زارى مى‌کردید، خداوند فرج ما را مقدّر مى‌کرد، و چون چنین نکنید پس بدرستی که این امر به نهایت خود خواهد رسید.(1)



در کتاب «احتجاج» در توقیع مبارک آن حضرت چنین آمده : 
«و أکثروا الدّعا بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم» (2)؛ براى تعجیل فرج؛ بسیار دعا کنید، پس بدرستی که این دعا موجب فرج شما است .

این روایت جامع‌ترین و کامل‌ترین کلام در امر دعا در فرج ایشان مى‌باشد، و در اینجا تذکر چند نکته لازم است :

اول: در آن دعا شدّت تأکید در باب دعا در فرجشان را بیان فرموده‌اند، و آن ظاهر است و تا شاهد و قرینه بر اراده استحباب از آن نشده باشد؛ حمل بر وجوب مى‌شود .

دوم: زیاد دعا کردن را بیان فرموده، بطوری که لازم است در همه اوقات شب و روز و در همه مجالس و در همه حالات و خصوصاً بعد از نمازها و مواقع استجابت دعا بر آن مواظبت و محافظت شود .

سوم: بیان فرموده آن که این امر ـ دعا در فرج ایشان ـ بر همه بندگان واجب و لازم است، و بر فرد فرد ایشان ــ مانند امر اقیموا الصلوة ــ تکلیفى است ثابت .

چهارم: اهتمام در طلب فرج را به وجه عموم بیان فرموده، چنانچه مقتضاى اطلاق کلمه «الفرج» همین است، دعا در تعجیل فرج ــ چه فرج کلّى و چه فرج در هر امرى از ایشان ــ و طلب کشف حزن و رفع غم از قلب مبارکشان ــ در آنچه تعلق به ایشان دارد یا به هر یک از شیعیان ــ لازم است .

پنجم: فائده دعا براى تعجیل فرج، فرج کلى و عمومى براى جمیع مؤمنین است که با ظهور آن حضرت حاصل مى‌شود و جمیع حالات دنیوى و اخروى آنها را شامل مى‌شود .

ادامه مطلب ...

ثواب صلوات فرستادن بررسول خدا (ص)


اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَحْشُرْنا مَعَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُمْ اَجْمَعینْ



ثواب کسی که یک بار بر رسول خدا (ص) صلوات بفرستد

1- ابوبصیرازامام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود : هنگامی که نام رسول خدا (ص) برده شود ، برآن حضرت صلوات بسیارفرستید ، زیراکسی که یک صلوات بر رسول خدا (ص) بفرستد ، خداوندهزاربار ودرهزارصف ازفرشتگان براوصلوات

می فرستد، و(درچنین شرایطی) هیچ آفریده ای ازآنچه خداآفریده است باقی نمی ماند مگرآنکه به خاطرصلوات خداوفرشتگانش براوصلوات خواهد فرستاد وهیچ کس ازاینهمه اجروپاداش سربازنمی بازند مگرکسی که نادان ومغرور است که خدا و رسول خدا (ص) ازاو بیزارند .



ثواب صلوات فرستادن بررسول خدا (ص)

1- ابوالبختری ازامام صادق (ع) وآن حضرت ازپدران بزرگوارش روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود : درروز قیامت ،من نزدترازوی اعمال قرارمی گیرم ، کسی که (میزان) گناهانش ازکارهای نیکی که انجام داده است بیشترباشد، آن صلواتهایی را که برمن نثارکرده است می آورم تاکفه حسناتش راسنگین تر کنم .
2- عبدالسلام بن نعیم می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم : من داخل خانه خدا (مسجدالحرام) شدم وجزفرستادن صلوات بر رسول خدا (ص) هیچ دعای دیگری به خاطرم نیامد،حضرت فرمود: کسی ازخانه خدابیرون نیامده است که عملی برتر ازعمل توراانجام داده باشد .
3- حارث اعور روایت کرده است که امیرالمومنان علی (ع) فرمود : هیچ دعائی به آسمان راه پیدانمی کند مگر آنکه برمحمد(ص) وآل او (ع) صلوات فرستاده شود.
امام صادق (ع) : هرگاه یکی از شما خواستید ازپروردگار متعال سوال ودرخواست دنیایی ویاآخرتی بنمایید،ابتدا حمدوسپاس وثناخداوند عزوجل را بگویید وصلوات برپیامبربفرستید، سپس حاجت خودراازخداوند طلب کنیدکه دراین صورت حتما حاجتهای شمابرآورده ومستجاب خواهد شد .
ادامه مطلب ...

قرآن کتابی زنانه یا مردانه؟

برای بررسی این مسأله در قرآن، عرصه وسیعی داریم و از چند جهت می‌توانیم در این باره تفکر کنیم که در اینجا به سه مورد آن می‌پردازیم:

الف) نظر کلی قرآن درباره ایمان زنان: لازم است به طور دقیق بررسی کنیم که از نظر قرآن آیا مردان نسبت به زنان از نظر ایمانی برتری خاصی دارند یا خیر؟

ب) آدم و حوا:
داستان آدم و حوا که در قرآن آمده است، منبع خوبی برای کسانی است که به تفکر درباره انسان و درباره زن و مرد علاقه دارند.

ج) زبان شناسی: مطالعات و توجه به نکات ادبی زبان عربی و مقایسه آن با زبان‌های دیگر منبع خوب دیگری برای پاسخ به سوال‌هایی است که درباره زن و مرد در قرآن مطرح می‌شود.



قرآن به ما دستور داده است که در آیات تدبر کنیم. هر کس به هر اندازه بیشتر در قرآن تدبر کند، عرصه‌های جدیدی در ذهن او پیدا می‌شود. در اینجا به طور نمونه و به منظور خلاصه گویی تنها به یکی از آیات قرآن می‌پردازیم و می‌کوشیم پاسخ سوالات بالا را در همین یک آیه به دست بیاوریم:

در آیه 40 سوره غافر می‌خوانیم: 
مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزی‌ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِساب؛ هر کس بدی کند جز به مانند آن کیفر نیابد، و از مردان یا زنان کسانی که کار شایسته انجام دهند در حالی که مؤمن باشند، آنان در بهشت درآیند و در آن بی‌حسابْ روزی یابند.

با دقت در این آیه، نکات فراوانی را از آن در می‌یابیم:

نکته اول: برای ورود به بهشت زن یا مرد بودن هیچ فرقی ندارد: مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی
نکته دوم: مؤمن بودن هیچ ارتباطی به زن و مرد بودن ندارد: مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

تا اینجا فهمیدیم که از لحاظ ایمانی و از لحاظ اخروی بین زن و مرد تفاوتی نیست.
هم اکنون می‌توانیم با دقت بیشتری به این آیه نگاه کنیم. این آیه پنج فعل دارد که همگی آن‌ها درباره مؤمنان است و همگی آن‌ها از نظر عربی، مذکر هستند: عَمِلَ یُجْزی - عَمِلَ - یَدْخُلُونَ - یُرْزَقُونَ

ادامه مطلب ...

شهادت جانسوز امام محمد تقی علیه السلام تسلیت باد

ای شیعه بزن نالـه و فریـاد امشب

از غـربــت آن غریــب کــن یاد امشب

 مسموم شد از زهر، جواد بن رضا

در حجره ی در بسته ی بغداد امشب

                                              

ابن الرضــا به حجره غریبانه جان سپرد

او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد

مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل

از روی شــوق در ره جـانـانـه جان سپرد




   از خدا بترس ای ریش دراز

روزى مأمون برای تضعیف و بدنام نمودن امام جواد علیه السلام به مأمورین خود دستور داد تا امام علیه السلام را احضار نمایند؛ و از طرفى دیگر نیز دویست کنیز زیبا را دستور داد تا خود را آرایش ‍ کردند و به دست هر یک ظرفى از جواهرات داد، که هنگام نشستن حضرت جوادالائمّه علیه السلام در جایگاه مخصوص خود، بیایند و حضرت را متوجّه خود سازند. وقتى مجلس مهیّا شد و زن ها با آن شیوه و شکل خاصّ وارد شدند، حضرت کوچک ترین توجّهى به آنها نکرد.

چند روزى بعد از آن ، مأمون شخصى به نام مخارق - که نوازنده و خواننده و به عبارت دیگر دلقک بود و ریش بسیار بلندى داشت -  را به حضور خود فرا خواند.

هنگامى که مخارق نزد مأمون قرار گرفت او را مخاطب قرار داد و گفت : اى خلیفه! هر مشکلى را که در رابطه با مسائل دنیوى داشته باشى ، حلّ خواهم کرد.

و سپس آمد و در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و ناگهان نعره اى کشید، که تمام اهل منزل اطراف او جمع شدند و او مشغول نوازندگى و ساز و آواز شد.


ادامه مطلب ...

خاطره ای از شهید مطهری: راننده ای که از روحانیت نفرت داشت

  شهید مرتضی مطهری

شهید مطهری معتقد است که نهی از منکر نباید طوری باشد که مخاطب را با دین و اسلام دشمن سازد و در این مورد جریانی که برای شخص خود اتفاق افتاده را بازگو می کند:

در ایامى که در قم بودیم، تازه این شرکتهاى مسافربرى راه افتاده بود. آمدیم به قصد مشهد سوار شدیم. بعد از مدتى من احساس کردم راننده ی اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتى دارد. نه من او را مى شناختم و نه او مرا مى شناخت. ما یک سابقه ی شخصى نداشتیم. 

در ورامین که توقف کرد، وقتى خواستم از او بپرسم که چقدر توقف مى کنید، با یک خشونتى مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم. پیش خودم توجیهى کردم، گفتم لابد این لااقل مسلمان نیست، مادّى است، یهودى است. پیش خودم قطع کردم که چنین چیزى است. یادم هست آن طرف سمنان که رسیدیم، بعدازظهر بود، من وقتى رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را مى شوید. 

شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوى تربتى بودند. آنها هم مى خواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تربت) . او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آنها مهربانى مى کرد، آنها را دوست داشت. شب که معمولاً مسافرین مى خوابند، از یکى از آنها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت.

هنگامى که همه خواب بودند، یک وقت من گوش کردم دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را براى آن دانشجو مى گوید. من هم به دقت گوش مى کردم که بشنوم.

اولاً از مردم مشهد گفت که از آنهایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم مى آید؛ فقط از آنها که اعیان هستند، در «ارک» هستند خوشم مى آید. گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه ی فامیل من، تنها کسى که راننده است منم. باقى دیگر دکتر هستند، مهندس هستند، تاجر هستند، افسر هستند. بدبختِ فامیل منم. 

گفت: علتش چیست؟ 

گفت: من سرگذشتى دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینى بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد. پیشنماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچه ات را به مدرسه فرستاده اى؟! 

گفت: بله. 

گفت: اى واى! مگر نمى دانى که اگر بچه ات به مدرسه برود لامذهب مى شود؟ 

پدر من هم از بس آدم عوامى بود، این حرف را باور کرد. من هم که بچه بودم. پدرم دیگر نگذاشت دنبال درس بروم. مرا دنبال کارهاى دیگر فرستاد. یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلاً من سواد ندارم.

معمّا براى من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولى خودش را بدبختِ صنفِ من مى داند، مى گوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند.

این یک جور نهى از منکر است، یعنى رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت. بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را مى خواند، روزه اش را مى گیرد، به زیارت امام رضا مى رود. 


منبع : http://abna.ir/

مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17، صفحه 252

آخرین سفارش علامه طباطبایی (ره)

ابعاد زیبایی که با روح و جان یک عالم برجسته عجین شده و شخصیت او را به مجسمه ای از اخلاق و عرفان تبدیل می‌کند. این انسانهای فرهیخته و بزرگ، پس از سالها ریاضت و مبارزه با نفس و مجاهدت‌های علمی، به انبوهی از معارف الهی تبدیل می‌شوند که گاهی یک سخن از بیاناتشان، کلیدی است که مشکل گشای بسیاری از سوالات و ابهامات می‌شود.در این نوشتار کوتاه چند حکایت خواندنی از علامه خدمت شما کاربر عزیز ارائه می‌شود که هر کدام به نوبه خود، چکیده و عصاره سالها علم و معرفت و سلوک و معنویت این شخصیت برجسته است.


اذن استاد در ذکر
مرحوم علامه طهرانى (قدس سره ) از علامه طباطبایى (قدس سره ) نقل مى فرمودند: ذکر و ورد عبارت است از اذکار و اوراد لسانیه و کیفیت و کمیت آن منوط به نظر استاد است چه حکم دوائى را ماند که بعضى را نافع و بعضى دیگر را مضر است و گاه اتفاق مى افتد که سالک به دو ذکر مشغول مى شود که یکى او را به کثرت توجه مى دهد و دیگرى به وحدت و در صورت اجتماع نتیجه هر دو خنثى مى گردد و نتیجه اى عائد نمى شود.البته اذن استاد، شرط در اورادى است که اذن عام در آن داده نشده است اما آنچه اذن عام داده شده اشتغال به آن مانعى ندارد.


 

حضور قلب در نماز
در لحظات آخر عمر شریف علامه طباطبایى (قدس سره ) یکى از شاگردان خصوصى علامه مى گوید از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم ؟براى شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیک دهانش بردم ، چند بار فرمود:توجه ، مراقبه ، توجه ، مراقبه به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن


آخرین سفارش علامه طباطبایى (ره )
علامه طباطبایى اهل مراقبه بود، یک وقت خدمت آن بزرگوار رسیدیم که دستور العملى به ما بدهد فرمود: مراقبه و محاسبه این حالت را، شخص ‍ سالک باید از ابتداى سیر و سلوک تا انتهاء ملتزم باشد.فرمود آخر شب ، قبل از خواب اعمالى را که در روز انجام داده اید بررسى کنید.هر یک از اعمالتان که خوب بود خدا را براى آن حمد و سپاس گویید و توفیق انجام بهتر آن را در روز بعد از خداوند مسالت کنید.اگر خداى ناکرده تقصیر و یا خطایى مرتکب شده بودید، فورا توبه کنید و تصمیم بگیرید که دیگر آن را انجام ندهید. اگر دیدید خلاف هاى شما متعدد است تصمیم بگیرید فردا آن را کم کنید. 
خلاصه فرمود: مراقبه و محاسبه باید همیشه باشد.حتى در این اواخر که نمى توانست درست حرف بزند یکى از رفقاء از ایشان خواسته بود توصیه هایى بفرمایید باز فرمود: مراقبه ، محاسبه . 


دین دارى بالاترین ریاضت
حضرت استاد حسن زاده آملى مى فرمودند که : مرحوم علامه طباطبایى (قدس سره ) مى فرمودند: (( بزرگترین ریاضت دین دارى است )) .

 

صفاى باطن و رویاى صالحه

شبى در قم در معیت حضرت استاد علامه آقا سید محمد حسین طباطبایى روحى فداه ، به سوى منزل آن جناب که بیت المعمور این کمترین بوده است مى رفتیم ، در اثناى راه به من فرمود: قبل از آن که به توجه بنشینى ، سوره متبرکه (( و الضحى و الم نشرح )) را بخوان که براى انتقال ، و صفاى باطن ، و رویاى صالحه در حال توجه بسیار مفید است


منبع : http://www.tebyan.net