تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

سالروز شهادت استاد « کامران نجات الهی » توسط مزدوران رژیم پهلوی

کامران نجات الهی فرزند عبدالحسین، در سال 1333 در شهرستان بیجارگروس متولد گردید. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شکیبا در سنندج و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان رساند. او تحصیلات عالی را نخست در دانشگاه علوم صنعت آغاز کرد و در رشته راه و ساختمان از این دانشگاه مدرک لیسانس گرفت و سپس در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پلی تکنیک به ادامه تحصیل پرداخت و به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته ی راه و ساختمان نائل آمد. با پایان تحصیلات، به عضویت علمی دانشگاه پلی تکنیک درآمد و پرشور و پرتوان به تعلیم و تدریس پرداخت.

شهید کامران نجات الهی
شهید نجات الهی چه در دوران تحصیل و چه در زمان تدریس، به مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی پرداخت و هیچ گاه وظایف سیاسی و اجتماعی روشنگرانه اش را فراموش نکرد.از آغاز تشکیل سازمان ملی دانشگاهیان ایران،صمیمانه در همه فعالیتهای سازمان شرکت جست. همزمان با اوج‏گیری نهضت اسلامی مردم ایران علیه رژیم پهلوی در دوم دی ماه 1357، نزدیک به هفتاد تن از استادان و مدرسین دانشگاه‏ها در اعتراض به رفتار خشونت‏آمیز مأموران نظامی رژیم شاه و سرکوب مبارزات حق‏طلبانه مردم مبارز و مسلمان ایران و نیز تعطیلی دانشگاه‏ها از طرف رژیم، در ساختمان مرکزی وزارت علوم در مرکز تهران اجتماع و تحصّن کردند. خواسته ای اساتید و مدرسان به شرح زیر بود : 
1ـ بازشدن درهای دانشگاهها بر روی کلیه دانشگاهیان اعم از دانشجو، کارمند و استاد
2ـ تخلیه فوری محوطه های دانشگاه و اطراف آنها از کلیه نیروهای نظامی، پلیس و اسیر عمال اختناق و سرکوبی


شهادت استاد نجات الهی

این تحصُّن، رژیم را به خشم آورد، زیرا دیگر قشرها هم از استادانِ متحصِّن حمایت می‏کردند .در پنجمین روز دی صدور نفت ایران با اعتصابات کارکنان صنعت نفت در جزیره خارک که تنها پایانه صدرو نفت کشور بود کاملاً قطع شد و همین روز سومین روز تحصن در وزارت آموزش عالی بود.
رژیم پهلوی برای درهم شکستن اعتصاب استادان  در ساعت 2:30 به آنها حمله کردند. در این تهاجم، استاد کامران نجات اللهی از استادان جوان دانشگاه پلی تکنیک تهران به ضرب گلوله مجروح و به بیمارستان منتقل شد . شهید نجات الهی چه در دوران تحصیل و چه در زمان تدریس، به مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی پرداخت و هیچ گاه وظایف سیاسی و اجتماعی روشنگرانه اش را فراموش نکرد.از آغاز تشکیل سازمان ملی دانشگاهیان ایران،صمیمانه در همه فعالیتهای سازمان شرکت جست.کامران نجات الهی در روز پنجم دی ماه 1357 یعنی 47 روز قبل از پیروزی انقلاب در جریان تحصن اعضای سازمان ملی دانشگاهیان ایران در وزارت علوم و آموزش عالی ، به دست جلادان شاه در سن 27 سالگی به شهادت رسید.
فردای آن روز در ششم دی ماه 1357، با حضور ده‏ها هزار نفر که در پیشاپیش آنها، آیت‏اللَّه سید محمود طالقانی حرکت می‏کرد، پیکر شهید نجات‏اللهی تشییع شد. مراسم تشییع جنازه استاد نجات اللهی، یکی از صحنه‏های خونین دوران انقلاب را رقم زد که با یورش مزدوران پهلوی به شهادت بیش از 250 نفر از مردم مسلمان در میدان انقلاب تهران منجر شد. سرانجام پیکر مطهر شهید نجات اللهی در بهشت زهرا دفن شد

ادامه مطلب ...

11 آذر ؛ سالروز شهادت مـیرزا کوچـک خـان جـنـگـلی

شیخ یونس، معروف به میرزا کوچک خان جنگلی، در سال 1298 ق در محله استاد سرای رشت دیده به جهان گشود. پدرش، میرزا بزرگ، از روحانیون رشت بود. خانواده میرزا کوچک وضعیت متوسطی داشتند. در قیاس با نام پدرش ـ که میرزا بزرگ بود ـ او را میرزا کوچک خان می خواندند.میرزا کوچک خان تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حاج حسن، واقع در صالح آباد رشت و نیز مدرسه جامع که در آن موقع رونق خوبی داشت، گذراند. سپس به تهران عزیمت کرد و در مدرسه محمودیه حجره ای گرفت و به تحصیلات خویش ادامه داد. بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در آستانه نیل به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی اش را تغییر داد. شیخ یونس عمده تحصیلات خود را نزد استادی به نام خلخالی گذراند. استادِ میرزا کوچک، مرحوم خلخالی، مردی وارسته و نیک محضر بود. کلامش تأثیر عجیبی در مخاطبان می نهاد.
میرزا کوچک خان جنگلی
سخنان این استاد چنان اثری در یونس نهاد که او را در فکری عمیق فرو برد و از آن موقع به دنبال راهی برای بنا کردن مدینه فاضله و پاک کردن جامعه از زشتی ها و پلیدی ها بود.

در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد.هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت کانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشکیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1289 شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در ترکمن صحرا شرکت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادکوبه در یک بیمارستان بستری گردید. در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود  را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچک خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت.

پس از اشغال ایران توسط ارتش روسیه تزاری، به مبارزه با این ارتش پرداختند و روستای کسما در ناحیه فومن را مرکز کار خود قرار دادند.این هیأت بتدریج گسترش یافته و بخش وسیعی از شمال کشور زیر نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد .


فعالیت های نظامی نهضت جنگل

 نهضت جنگل فعالیت‌های نظامی مختلفی را بر ضد نیروهای روسی و انگلیسی در شمال ایران انجام داد.در فروردین 1297، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند.

در 27 مرداد 1297، میان نمایندگان کمیته ی اتحاد اسلام با نمایندگان انگلیس در رشت قراردادی امضا شد. امضای این قرارداد چنان اختلاف نظر پدید آورد که میرزا کوچک خان به ناچار انحلال کمیته ی اتحاد اسلام را اعلام داشت و کمیته انقلابی گیلان را تشکیل داد. شماری از سران کمیته اتحاد اسلام کناره گیری کردند و شماری از افراد تندرو در کمیته ی انقلابی گیلان عضویت یافتند.برای از بین بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن 1297، به وسیله ی سید محمد تدین پیام صلحی برای کوچک خان رهبر نهضت فرستاد و از او خواست که نیروی مسلح خود را در اختیار دولت قرار دهد، میرزا نپذیرفت. وثوق الدوله در 18 اسفند 1297، تیمور تاش را با اختیارات تام به استانداری گیلان فرستاد و در خرداد 1298، کلنل «استاروسلسکی» فرمانده ی نیروی قزاق با اختیارات تام، مأمور سرکوب نهضت گیلان شددر عملیات تسخیر رشت توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس هم شرکت داشتند


ادامه مطلب ...

« بــســیـج » در کـلام شـهـیـدان


«برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت از اوامر امام عزیزمان، این قلب تپنده امت‏حزب الله بتوانید مروج و مبلغ خوبی برای اسلام عزیز در منطقه باشید. ان‏شاءالله‏» 

پاسدار شهید غلامحسین طالبی رحمت آبادی از : شهرری


«برادران بسیجی که به حق پشتوانه انقلاب و وارثان حقیقی خون شهدا می‏باشید، باید همگی و در همه حال به فکر تزکیه نفس خود باشیم و خودمان را بسازیم و این نکته را باید توجه داشته باشید که این لباس جانبازی که پوشیده‏اند، لباس سربازان امام زمان(عج) است و متوجه اهمیت و مسؤولیت‏خطیری که بر دوش شما است‏باشید. قدر خودتان و قدر یکدیگر را بدانید.» 
پاسدار شهید محمد رضا رمضانی از: تهران


«جبهه صحنه عاشق را و کربلا است، بسیجیان می‏آیند و در خون خود می‏غلتند و صحنه جنگ را رنگین می‏کنند ولی راضیند به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد. بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.» 
دانش آموز شهید حسین ابراهیم از: تهران


« و اما برادران بسیجی که بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشید، مبادا لحظه‏ای ناامیدی و یاس شما را در برگیرد چرا که: 
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‏ها گر کند خار مغیلان غم مخور 
دانشجوی شهید جمشید میرزایی از: میانه


«ای بسیجیان، شما محبوب ولی الله هستید، شما یاران روح الله هستید. شما کوبنده عدوالله هستید، شما حقیقت جندالله هستید، شما تجلی حزب الله هستید، شما خاصه اولیاء الله هستید، و شما ایستادگان در راه خدایید. برپادارندگان عدالتید و همان‏هایی که خداوند اراده کرده انتقامش را از ستمکاران با دستانتان بگیرد.» 
پاسدار شهید روح الله شاپور صفری از: تهران


«غیور مردان بسیج و شیعیان ایران، یک لحظه به جز اسلام و قرآن فکر نکیند و امام را تنها نگذارید بدانید اگر امام تنها بماند و قلبش بشکند تمام شما جوانان مسؤولید. عزیزان، پاسدار ولایت فقیه باشید تا اسلام احیاء شود تا بهتر ابرقدرتها را سرکوب کنید.» 
دانش آموز شهید ذبیح الله مرادی از: همدان


ادامه مطلب ...

نـهـم ذی الحـجـة ؛شـهـادت حـضـرت مسـلـم بـن عـقـیـل

شهید رزاق(رضا) چراغی

روزشمار حرکت حضرت مسلم به کوفه تا شهادت

15 رمضان 60: رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن‏ عقیل به کوفه برای بررسی اوضاع
5 شوال 60: ورود مسلم بن عقیل به کوفه،استقبال مردم از وی و شروع آنان به بیعت
11 ذی قعده 60: نامه نوشتن مسلم بن عقیل از کوفه به امام حسین و فراخوانی به ‏آمدن به کوفه
8 ذی حجه 60: دستگیری هانی،سپس شهادت او، خروج مسلم بن عقیل در کوفه با چهار هزار نفر،سپس پراکندگی‏ آنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفی شدن در خانه طوعه. تبدیل کردن امام حسین‏«ع‏» حج را به عمره در مکه، ایراد خطبه برای مردم و خروج از مکه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و یاران به طرف کوفه.

9 ذی حجه 60: درگیری مسلم با کوفیان،سپس دستگیری او و شهادت مسلم بر بام‏ دار الاماره کوفه (1)


شناسنامه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

جناب مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی هاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت. چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد . اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند. (2)


نامه های کوفیان 

 زمانی که دوازده هزار نامه با بیش از بیست و دو هزار امضا از طرف کوفیان به دست امام حسین علیه ‏السلام رسید، آن حضرت تصمیم گرفت به نامه ‏های ایشان پاسخ دهد. از این رو، نماینده ‏ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحیه مردم به کوفه فرستاد. به این منظور، نامه ‏ای برای ایشان نوشت و مسلم بن عقیل، عموزاده و شوهرخواهر خویش را به عنوان سفیر و نماینده به کوفه فرستاد. 
مأموریت خطیر مسلم در سفر به کوفه، تحقیق درباره این بود که آیا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتیبانی از امام حسین علیه ‏السلام و عمل به نامه ‏هایی که نوشته‏ اند هستند یا نه؟ مسلم شبانه وارد کوفه شده، به منزل یکی از شیعیان مخلص رفت. خبر ورود مسلم در شهر طنین ‏انداز گردید و شیعیان نزد او رفت و آمد و با امام علیه ‏السلام بیعت می ‏کردند. در تاریخ آمده که دوازده، هجده و یا به نقل از ابن کثیر، چهل هزار نفر با مسلم بیعت نمودند. (3)
ادامه مطلب ...

مرا با لباس رزمم دفن کنید ....



1- بعد از شهادتم مرا در جمع شهدا دفن کنید .

2- در هنگام تشییع جنازه الله اکبر بگویید و خمینی رهبر بگویید و
مرگ بر منافقین بگویید .

3- برای من به هیچ وجه گریه نکنید الخصوص مادرم چون به من به آرزویم رسیده ام .

4- بر روی سنگ قبرم نا کام ننویسید شهادت کام من است .

5- مرا با لباس رزمم دفن کنید .


قسمتی از وصیت نامه شهید حسین آرامش

خدایا شهادت در راهت را نصیبم کن ...


شهید شوشتری :
دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم !
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز !
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود !
جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو میدهد !
الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم،
بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم ...




مناجات نامه

به نام خدا 

سلام 

 

خدایا! تو خودت می‌دانی من بارها به دنبال شهادت از این سنگر به آن سنگر، از این دیار به آن دیار دویده‌ام شاید ای خدای بزرگ! شهادت در راهت را نصیبم فرمایی ولی خدایا! نمی‌دانم چه گناه سنگینی مرتکب شده‌ام که باید هر روز داغ بهترین عزیزان و آشنایان و دوستانم را ببینم ولی خود در جمع آنها نباشم؟

خدایا! من عاشقم تو نیز رهایم کن. خدایا! مزد من کارگر اباعبدا... الحسین(ع) را بده! خدایا! یک عمری در جبهه‌ها و در مسجدها، حسین حسین(ع) گفتم و به سوی حرم اباعبدا... دویدم، به امید روزی که مرا ببخشی و در روز قیامت با شهدا محشور فرمایی. انشاء ا... شهید رمضانعلی رضاپورمحمدآبادی

 

*******************************

پروردگارا! از تو می‌خواهم که پیکرم را با خون غسل دهی. معبودا! با زبانی پر از گناه می‌گویم: العفو!

پروردگارا! این حقیر خود را شناخت و دین خود را با شناختی عمیق دنبال کرد و نهایتاً در سرزمین جنگجویان اسلام مسکن گزید. مولای من! حقیر به سوی تو می‌آید که به زندگی دنیا پشت پا زده و با بزرگ‌ترین سرمایه وجود خود یعنی جان پای به نبرد گذاشته و از حریم اسلام تا آخرین قطرات خونم محافظت می‌کنم.

معبودا! ای سید و آقایم! به سوی تو رجعتی را آغاز کردم. من را بپذیر! شهید ایرج رضازاده سیاهگورابی

ادامه مطلب ...

امیرحسام ذوالعلی شهید فتنه88 + عکس

به گزارش وبلاگستان مشرق، نویسنده وبلاگ "حدیث نفس" با اشاره به سالگرد شهادت امیرحسام ذوالعلی در فتنه88، نوشت:

1- برادر! چه حکایتی است که کشته شدگان واقعی و دروغین شان را عالم و آدم می شناسد، اما نام و چهره ی تو نازنین را ما که خبری از زیر دستمان در نمی رود، بعد از یک سال برای اولین بار است که می بینیم!

 

نخواستم تو را با آنها مقایسه کنم... و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا... اما آخر می گویند آنها در خفقان رسانه ای اند و ما...

2- لعنت خدا به سران فتنه؛ نه برای اینکه عامل کشته شدن تو اند؛ نه! غریبه که نیستی برادر! بگذار به زبان خودمان بگویم؛ وقتی اینها قصد جان نظام اسلامی - امید مستضعفان دنیا، و ثمره ی مجاهدت تمام خوبان تاریخ بشر- کرده باشند، دیگر «کی ارزشی دارد این جان ما» که بخواهیم آن را در کنار جرم بزرگ سران فتنه مطرح کنیم؟!

و خطاب به امام راحل مان:
این مردمان غریبه نبودند ای پدر / دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند...

3- اما خوب پریدی ها برادر! خیلی ها دوست داشتند جای تو باشند، خودم دیدم! همان روز در میدان ولیعصر و بعد از آن هم در خیابان کریمخان خودم دیدم جوانانِ از مجلس عزا بیرون آمده را که علیرغم سنگ پرانی اراذل، با دست خالی به سمت شان هجوم بردند، با اینکه می دانستند آن سنگ های بزرگ با پیشانی چه می کند. شاید قبل از دویدن نیت کرده بودند در همان روز و ساعاتی که پیشانی حضرت...
اما شهادت قسمت تو بود برادر... فیالیتنی کنت معک...

ادامه مطلب ...