کامران نجات الهی فرزند عبدالحسین، در سال 1333 در شهرستان بیجارگروس متولد گردید. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شکیبا در سنندج و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان رساند. او تحصیلات عالی را نخست در دانشگاه علوم صنعت آغاز کرد و در رشته راه و ساختمان از این دانشگاه مدرک لیسانس گرفت و سپس در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پلی تکنیک به ادامه تحصیل پرداخت و به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته ی راه و ساختمان نائل آمد. با پایان تحصیلات، به عضویت علمی دانشگاه پلی تکنیک درآمد و پرشور و پرتوان به تعلیم و تدریس پرداخت.
شهید کامران نجات الهی |
شهادت استاد نجات الهی
ادامه مطلب ...
میرزا کوچک خان جنگلی |
در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد.هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت کانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشکیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1289 شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در ترکمن صحرا شرکت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادکوبه در یک بیمارستان بستری گردید. در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچک خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت.
پس از اشغال ایران توسط ارتش روسیه تزاری، به مبارزه با این ارتش پرداختند و روستای کسما در ناحیه فومن را مرکز کار خود قرار دادند.این هیأت بتدریج گسترش یافته و بخش وسیعی از شمال کشور زیر نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد .
فعالیت های نظامی نهضت جنگل
نهضت جنگل فعالیتهای نظامی مختلفی را بر ضد نیروهای روسی و انگلیسی در شمال ایران انجام داد.در فروردین 1297، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند.
در 27 مرداد 1297، میان نمایندگان کمیته ی اتحاد اسلام با نمایندگان انگلیس در رشت قراردادی امضا شد. امضای این قرارداد چنان اختلاف نظر پدید آورد که میرزا کوچک خان به ناچار انحلال کمیته ی اتحاد اسلام را اعلام داشت و کمیته انقلابی گیلان را تشکیل داد. شماری از سران کمیته اتحاد اسلام کناره گیری کردند و شماری از افراد تندرو در کمیته ی انقلابی گیلان عضویت یافتند.برای از بین بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن 1297، به وسیله ی سید محمد تدین پیام صلحی برای کوچک خان رهبر نهضت فرستاد و از او خواست که نیروی مسلح خود را در اختیار دولت قرار دهد، میرزا نپذیرفت. وثوق الدوله در 18 اسفند 1297، تیمور تاش را با اختیارات تام به استانداری گیلان فرستاد و در خرداد 1298، کلنل «استاروسلسکی» فرمانده ی نیروی قزاق با اختیارات تام، مأمور سرکوب نهضت گیلان شددر عملیات تسخیر رشت توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس هم شرکت داشتند
ادامه مطلب ...
«برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت از اوامر امام عزیزمان، این قلب تپنده امتحزب الله بتوانید مروج و مبلغ خوبی برای اسلام عزیز در منطقه باشید. انشاءالله»
پاسدار شهید غلامحسین طالبی رحمت آبادی از : شهرری
«برادران بسیجی که به حق پشتوانه انقلاب و وارثان حقیقی خون شهدا میباشید، باید همگی و در همه حال به فکر تزکیه نفس خود باشیم و خودمان را بسازیم و این نکته را باید توجه داشته باشید که این لباس جانبازی که پوشیدهاند، لباس سربازان امام زمان(عج) است و متوجه اهمیت و مسؤولیتخطیری که بر دوش شما استباشید. قدر خودتان و قدر یکدیگر را بدانید.»
پاسدار شهید محمد رضا رمضانی از: تهران
«جبهه صحنه عاشق را و کربلا است، بسیجیان میآیند و در خون خود میغلتند و صحنه جنگ را رنگین میکنند ولی راضیند به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد. بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.»
دانش آموز شهید حسین ابراهیم از: تهران
« و اما برادران بسیجی که بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشید، مبادا لحظهای ناامیدی و یاس شما را در برگیرد چرا که:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
دانشجوی شهید جمشید میرزایی از: میانه
«ای بسیجیان، شما محبوب ولی الله هستید، شما یاران روح الله هستید. شما کوبنده عدوالله هستید، شما حقیقت جندالله هستید، شما تجلی حزب الله هستید، شما خاصه اولیاء الله هستید، و شما ایستادگان در راه خدایید. برپادارندگان عدالتید و همانهایی که خداوند اراده کرده انتقامش را از ستمکاران با دستانتان بگیرد.»
پاسدار شهید روح الله شاپور صفری از: تهران
«غیور مردان بسیج و شیعیان ایران، یک لحظه به جز اسلام و قرآن فکر نکیند و امام را تنها نگذارید بدانید اگر امام تنها بماند و قلبش بشکند تمام شما جوانان مسؤولید. عزیزان، پاسدار ولایت فقیه باشید تا اسلام احیاء شود تا بهتر ابرقدرتها را سرکوب کنید.»
دانش آموز شهید ذبیح الله مرادی از: همدان
ادامه مطلب ...
روزشمار حرکت حضرت مسلم به کوفه تا شهادت
15 رمضان 60: رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه برای بررسی اوضاع9 ذی حجه 60: درگیری مسلم با کوفیان،سپس دستگیری او و شهادت مسلم بر بام دار الاماره کوفه (1)
شناسنامه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
جناب مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی هاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت. چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد . اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند. (2)
نامه های کوفیان
زمانی که دوازده هزار نامه با بیش از بیست و دو هزار امضا از طرف کوفیان به دست امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت تصمیم گرفت به نامه های ایشان پاسخ دهد. از این رو، نماینده ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحیه مردم به کوفه فرستاد. به این منظور، نامه ای برای ایشان نوشت و مسلم بن عقیل، عموزاده و شوهرخواهر خویش را به عنوان سفیر و نماینده به کوفه فرستاد.
1- بعد از شهادتم مرا در جمع شهدا دفن کنید .
2- در هنگام تشییع جنازه الله اکبر بگویید و خمینی رهبر بگویید و مرگ بر منافقین بگویید .
3- برای من به هیچ وجه گریه نکنید الخصوص مادرم چون به من به آرزویم رسیده ام .
4- بر روی سنگ قبرم نا کام ننویسید شهادت کام من است .
5- مرا با لباس رزمم دفن کنید .
قسمتی از وصیت نامه شهید حسین آرامش
شهید شوشتری :
دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم !
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز !
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود !
جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو میدهد !
الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم،
بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم ...
به نام خدا
سلام
خدایا! تو خودت میدانی من بارها به دنبال شهادت از این سنگر به آن سنگر، از این دیار به آن دیار دویدهام شاید ای خدای بزرگ! شهادت در راهت را نصیبم فرمایی ولی خدایا! نمیدانم چه گناه سنگینی مرتکب شدهام که باید هر روز داغ بهترین عزیزان و آشنایان و دوستانم را ببینم ولی خود در جمع آنها نباشم؟
خدایا! من عاشقم تو نیز رهایم کن. خدایا! مزد من کارگر اباعبدا... الحسین(ع) را بده! خدایا! یک عمری در جبههها و در مسجدها، حسین حسین(ع) گفتم و به سوی حرم اباعبدا... دویدم، به امید روزی که مرا ببخشی و در روز قیامت با شهدا محشور فرمایی. انشاء ا... شهید رمضانعلی رضاپورمحمدآبادی
*******************************
پروردگارا! از تو میخواهم که پیکرم را با خون غسل دهی. معبودا! با زبانی پر از گناه میگویم: العفو!
پروردگارا! این حقیر خود را شناخت و دین خود را با شناختی عمیق دنبال کرد و نهایتاً در سرزمین جنگجویان اسلام مسکن گزید. مولای من! حقیر به سوی تو میآید که به زندگی دنیا پشت پا زده و با بزرگترین سرمایه وجود خود یعنی جان پای به نبرد گذاشته و از حریم اسلام تا آخرین قطرات خونم محافظت میکنم.
معبودا! ای سید و آقایم! به سوی تو رجعتی را آغاز کردم. من را بپذیر! شهید ایرج رضازاده سیاهگورابی
ادامه مطلب ...به گزارش وبلاگستان مشرق، نویسنده وبلاگ "حدیث نفس" با اشاره به سالگرد شهادت امیرحسام ذوالعلی در فتنه88، نوشت:
1- برادر! چه حکایتی است که کشته شدگان واقعی و دروغین شان را عالم و آدم می شناسد، اما نام و چهره ی تو نازنین را ما که خبری از زیر دستمان در نمی رود، بعد از یک سال برای اولین بار است که می بینیم!
|
2- لعنت خدا به سران فتنه؛ نه برای اینکه عامل کشته شدن تو اند؛ نه! غریبه که نیستی برادر! بگذار به زبان خودمان بگویم؛ وقتی اینها قصد جان نظام اسلامی - امید مستضعفان دنیا، و ثمره ی مجاهدت تمام خوبان تاریخ بشر- کرده باشند، دیگر «کی ارزشی دارد این جان ما» که بخواهیم آن را در کنار جرم بزرگ سران فتنه مطرح کنیم؟!
و خطاب به امام راحل مان:
این مردمان غریبه نبودند ای پدر / دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند...
3-
اما خوب پریدی ها برادر! خیلی ها دوست داشتند جای تو باشند، خودم دیدم!
همان روز در میدان ولیعصر و بعد از آن هم در خیابان کریمخان خودم دیدم
جوانانِ از مجلس عزا بیرون آمده را که علیرغم سنگ پرانی اراذل، با دست خالی
به سمت شان هجوم بردند، با اینکه می دانستند آن سنگ های بزرگ با پیشانی چه
می کند. شاید قبل از دویدن نیت کرده بودند در همان روز و ساعاتی که پیشانی
حضرت...
اما شهادت قسمت تو بود برادر... فیالیتنی کنت معک...