تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

سالروز رحلت آیت‏ اللَّه "مـحـمـد کـوهـستانی بهشهـری"

در یکی از روزهای سال 1308 قمری ( 1267 هـ. ش ) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود. نامش را به نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم "محمد" نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده گردد.پدرش عالم پارسا و فقیه وارسته آیت الله محمد مهدی کوهستانی از عالمان برجسته و با فضل به شمار می آمدشیخ مهدی با دختر عالم ربانی مرحوم ملا محمد باقر ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک تنها یادگارش آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.


    آیت اله محمد کوهستانی بهشهری
بیشتر تحصیلات مقدماتی معظم له در حوزه بهشهر بود ولی در این میان مدتی در حوزه علمیه ساری درس خواند. چند ماهی نیز در حوزه علیمه بابل در مدرسه « کاظم بیک» و « سقا» نزد اساتید آن سامان به تحصیل پرداخت

آیت الله کوهستانی پس از اتمام علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و مقداری از فقه و اصول جهت ادامه تحصیل عازم حوزه مشهد گردید.آیت الله کوهستانی پس از اقامت طولانی در جوار حضرت رضا علیه السلام جهت تحکیم مبانی اجتهاد و رسیدن به مدارج عالیه علمی، حدود سال 1340 قمری رهسپار حوزه بزرگ و پرآوازه نجف اشرف گردید. ورود ایشان به حوزه نجف زمانی بود که حوزه در اوج شکوفایی علمی و معنوی به سر می برد و استوانه های بزرگ فقاهت و عدالت بر کرسی تدریس تکیه زده بودند

سرانجام آیت الله کوهستانی پس از قریب نه سال اقامت در جوار آن امام همام و بهره گیری از محضر اکابر علم و عمل و دست یابی به مراتب والای علمی و عرفانی و رسیدن به مرتبه عالی اجتهاد آهنگ وطن کرد. یعنی پس از قریب بیست سال تلاش علمی و عملی در سال 1348 قمری به زادگاه خویش بازگشت.

مبارزه با فساد

آیة الله کوهستانی از مفاسد روز افزون اجتماعی و حرکت‌هایی که سقوط اخلاقی اجتماع را به دنبال داشت، سخت آزرده خاطر می‌شد. در زمان طاغوت ، در شهر نکا ، شخصی در پی احداث ساختمان برای سینما بر آمد. از آن جا که در آن زمان، سینما لانه فساد بود، آیة الله کوهستانی بانی ساختمان را فراخواند، و با شیوه شایسته اسلامی او را منصرف ساخت و در نتیجه، ساختمانی که به منظور ترویج منکرات آماده می‌شد، به مسجد تبدیل گردید و آیة الله کوهستانی نخستین نماز جماعت را در آن اقامه فرمود. بانی ساختمان به مناسبت این که چنین توفیقی را به دست آورده بود، نام مسجد را «توفیق» نهاد .

 دختر مکرمشان نقل میکند :

 پرسیدم : آقا جان میتوانی با دهانت ذکر بگویی ؟ فرمود : « خدا لعنت کند شیطان را هر وقت می خواهم ذکر بگویم سرفه ام میگیرد ، اما من دهان شیطان را مشت میزنم و هر طور است ذکر خودم را میگو یم »

آقا ابطحی می‌نویسد:

« آیة الله کوهستانی در پرتو ایمان و تقوا ، توانست به ملکه زهد و قناعت دست یابد. وی خود را با محرومان شریک دانست و راه غلبه بر فقر را عملاً نشان داد. او با این که می‌توانست وسایل زندگی بهتری برای خود فراهم نماید، در کمال سادگی و بدون آلایش به سر برد. در و دیوار منزل قدیمی، لباسهای کرباس، ظروف گلین و فرش حصیری منزل او بیانگر زهد و تقوای او بود


ادامه مطلب ...

درس هایی از زندگی گوهربار آیت اله محمد کوهستانی (ره)

شهید رزاق(رضا) چراغی

در یکی از روزهای سال 1308 قمری ( 1267 ه.ش ) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود که سیمای ملکوتی اش آینده ای بس درخشان را نوید می داد.نامش را به نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم « محمد » نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده گردد.


محمد، دست خالی است !

مرحوم آیت الله کوهستانی در این اواخر عمر بسیار نگران آخرتش بود، با همه زهد و ورع، خود را دست خالی می دید، از این رو هرگاه برخی از شاگردان او از قبیل شهید هاشمی نژاد و دیگر فضلا که از مشهد به حضورشان می رسیدند، می فرمود:
« سلام مرا به امام رضا علیه السلام برسانید و بگویید شیخ محمد دارد می آید، ولی دست خالی است. »
فرزندشان می گوید:روزی یکی از علمای منطقه در محضرش حضور داشت وقتی نگرانی ایشان را از سفر آخرت مشاهده نمود به ایشان عرض کرد: شما کارها و وظایفتان را به خوبی انجام دادید و نباید مشکلی داشته باشید. آقا با چهره ای برافروخته در جوابش فرمودند:
« چه می گویی؟ امامی مثل علی علیه السلام وقتی که می خواهد از دنیا برود می گوید، نمی دانم خدا با من چه طور می خواهد معامله کند؟ »

پناهندگی به حضرت رضا(ع)

روزهای آخر حیات که هر لحظه به مرگ نزدیک تر می شد؛ در حالی که ترس تمام وجود او را احاطه کرده بود، فرمودند:
« حتماً مرا به مشهد ببرید من باید پناهنده به حضرت رضا علیه السلام شوم. جنازه مرا ببرید دور ضریح مطهر طواف بدهید من پناهنده به آن حضرت بشوم، آن گاه هر جا خواستید دفن نمایید. »

ادامه مطلب ...