تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

26 دی 1357 ؛ سالـروز فـرار « شـاه خـائـن » از کـشـور

با فراگیر شدن جرقه‏های اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیام‏های مردمی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و پس از وقایع خونین کشتار 17 شهریور و 13 آبان 57 و برگزاری مراسم چهلم ‏های مختلف در شهرهای کشور و نیز اعتصاب کارگران شرکت نفت و از همه مهمتر چاپ اعلامیه توهین‏ آمیز روزنامه اطلاعات، کنترل امنیت کشور از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج شد و موجب گردید که در مدت زمان کوتاهی، پایه‏ های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شخص اول مملکت گردد.

« شـاه » رفـت

در آن تاریخ، همه ناظران سیاسی معتقد بودند که حل بحران با ادامه حضور شاه امکان‏پذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد کرد. شاه نیز به این موضوع واقف بود. در این زمان، وی، تنها خروج از کشور را به نفع خود می‏دانست. سرانجام محمدرضا پهلوی سه روز پس از تشکیل شورای سلطنت در روز 26 دی 1357، شاه پس از سالها ظلم و جنایت در حق مردم مسلمان ایران، به همراه همسرش، ایران را به سمت مصر ترک کرد، در حالیکه حتی نزدیک ترین حامیان و اربابانش هم از پذیرفتن او امتناع کردند. پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی، این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و این زمانی بود که رژیم پهلوی پس از 50 سال حکومت استبدادی، روزهای پایانی عمر خود را سپری می کرد؛ چنانکه در کمتر از یک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهی ایران در هم پیچیده شد.

اقامت در « پاناما » به بهای چندین میلیون دلار تمام شد و چون مقامات پاناما تصمیم گرفته بودند در قبال دریافت پول و نفت ، شاه را تحویل ایران دهند ، شاه مجددا مجبور به رفتن به مصر شد .


سالهای آخر حکومت محمدرضا شاه

1. حکومت نظامی آموزگار:
محمدرضا شاه در سالهای آخر حکومت خود با اعتراضهای رو به افزایش تودهی مردم مواجه بود. او به­جای پاسخ به خواستههای مردمی و تقویت پایه‌های اجتماعی حکومت خود، همواره سعی داشت بیش از گذشته نظر مساعد آمریکا را جلب کند. بدین جهت بعد از روی کار آمدن کارتر در سال 1977م، به­منظور جلب رضایت وی، دولت سیزدهی سالهی هویدا را تغییر داد و جمشید آموزگار تحصیل کردهی امریکا را به صدارت گماشت و سپس راهی آمریکا شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به کاخ سفید که موجب پرتاب گاز اشکآور از طرف پلیس شد، آغاز ناخوشآیندی برای این سفر بود. شاه در همان دیدار نخستین با رییسجمهور جدید امریکا بهگونهای متعهد شد خواست‌های آمریکا را برآورده کند که جای هیچ گله و شکایتی برای امریکاییها باقی نگذاشت. بدین جهت وی در بازگشت به ایران، اعتماد بهنفس خود را باز یافته و بار دیگر با خیال راحت بر اریکهی سلطنت تکیه زد. ولی مشکلات اقتصادی و نابسامانیهای ناشی از ریخت و پاشهای گذشته از یک طرف و تشدید مخالفتها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشی از آن، روند نهضت اسلامی و اعتراضات را در جامعه بهگونهای شدت بخشید که مهار آن روز‌بهروز دشوارتر میشد. سرانجام آموزگار پس از گسترش اعتراضات در سطح کشور خاصه بعد از واقعهی سینما رکس آبادان عملا ناتوانی خود را در سامان دادن به اوضاع کشور اثبات و جای خود را به دولت جعفر شریف امامی با عنوان «دولت آشتی ملی» داد.


2. دولت آشتی ملی شریف امامی: 

شریف امامی از مهره‌های دستنشاندهی انگلیس بود و در اعمال خود سعی در جلب نظر انگلیس داشت. دولت «آشتی ملی» نیز علیرغم انجام کارهایی نظیر الغاء تقویم شاهنشاهی، بستن کازیوها و برچیدن قمارخانهها و... نتوانست اوضاع سیاسی را سروسامان دهد و در حالیکه هنوز 15 روز از تشکیل دولت آشتی ملی نگذشته بود؛ یکی از بزرگترین فجایع تاریخ انقلاب در میدان ژالهی سابق روی داد و هزاران نفر در روز 17 شهریور به خون خود غلطیدند.


3. دولت نظامی ازهاری:
حرکت بعدی شاه، تشکیل دولت نظامی به نخست‌وزیری ازهاری (رئیس ستاد ارتش) بود. ازهاری از عناصر افراطی ارتش محسوب می‌گردید. با روی کار آمدن دولت نظامی کلیهی مطبوعات و دانشگاهها تعطیل شد و دفاتر روزنامه‌ها به اشغال نظامیان درآمد. بهنظر می‌رسید چند روز پس از دولت جدید ازهاری آرامشی نسبی برقرار شود. بدین جهت شاه دستور داد که نظامیان بر روی مردم شلیک نکنند. مردم نیز از این وضعیت در جهت افزایش تظاهرات خود استفاده کردند و اوضاع را دوباره نا آرام کردند. حکومت نظامی‌ ازهاری‌ نیز راه به جائی نبرد. با آغاز محرم و با الهام از قیام امام حسین(ع) شور جدیدی در مردم پدید آمد. شتاب حرکت مردم دوچندان شد. در بسیاری از شهرها تظاهرکنندگان با کفن به خیابان‌ها ریختند.


4. شاپور بختیار:
شاه پس از ناکامی دولت نظامی ازهاری، به ناچار برای خروج از بنبستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبههی ملی روی آورد. شاه قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخستوزیری در نظر گرفت. دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت پاسخ رد داد و شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را بهشرط «گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت» پذیرفت. شاه ناگزیر تمام شرائط را پذیرفت و در 26 دی ماه 1357 در حالیکه کسالت و ناراحتی مزاج را بهانه قرار داده بود، به‌همراه همسر خود از فرار کردتا به تصور خویش آتش افروخته از خشم توده‌ها را تخفیف دهد. حکومت 27 روزهی بختیار آخرین مرحلهی سیر حوادثی بود که به سقوط سلطنت 37 سالهی محمدرضا پهلوی انجامید. در این دوران تظاهرات، اعتصابات و ویرانی‌ها به اوج خود رسیده بود.


شاه دیگر مهره سوخته بود ...

محمدرضا پهلوی که از ۲۶ دی ۱۳۵۷ در بحبوحه انقلاب اسلامی از ایران گریخته بود تا ۵ مرداد ۱۳۵۹ و زمانی که در قاهره درگذشت، در سرگردانی و آوارگی بود. او در اولین مرحله از سفر بدون بازگشت خود وارد آسوان مصر شد و به هنگام ورود به مصر مورد استقبال رسمی سادات رئیس‌ جمهور این کشور قرار گرفت. وی سپس در دوم بهمن ۱۳۵۷ با بدرقه رسمی سادات، مصر را به قصد مراکش ترک کرد. ملک حسن، شاه و همراهانش را به ‌مدت ۶۷ روز در کاخ «جنان‌الکبیر» در حومه پایتخت مستقر نمود.
دولت مراکش مایل نبود اقامت شاه در این کشور طولانی شود. شاه تمایل داشت رهسپار آمریکا شود اما مقامات آمریکایی به دلیل بحران سیاسی در روابط تهران و واشنگتن، مایل به پذیرائی از وی نبودند. شاه در شرایطی که نتوانسته بود کشوری را به عنوان پناهگاه بیابد، به پیشنهاد مشترک راکفلر و کیسینجر مجبور شد به کشور باهاما در آمریکای مرکزی برود. 

” شاه تصمیم می گیرد به مکزیک بازگردد اما پرزیدنت « لوئیز پورتی یو »  علی رغم قولی مردانه ای که قبلا داده بود حاضر به پذیرش مجدد شاه نشد“

در فرودگاه باهاما هیچ یک از مقامات دولتی برای پذیرائی از شاه حضور نیافتند و شاه و همراهان توسط «رابرت آرمائو» عضو ارشد «سیا» به مقصد از پیش برنامه‌ریزی شده هدایت شدند. شاه، همسرش و یک پیش‌خدمت به یکی از جزایر و بقیه همراهان به جزیره دیگر برده شدند. 
 در همین مجمع‌الجزایر بود که شاه توسط پزشکان اعزامی از فرانسه، از بیماران سرطان لنفاویش مطلع شد.

شاه و سایر همراهان وی باقی‌مانده همراهان روز ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ با یک هواپیمای کرایه‌ای از باهاما راهی مکزیک شدند و در یک خانه ویلایی که قبلاً برای اقامت آنان در نظر گرفته شده بود، مستقر شدند.

پس از ۴ ماه اقامت در مکزیک وی مطلع شد که دولت کارتر با سفر او به آمریکا صرفاً با هدف معالجه بیماریش موافقت کرده است.
وی سپس در ۳۰ مهر، مکزیکوسیتی را به مقصد بیمارستان نیویورک ترک کرد و به مدت ۵۴ روز در آنجا بستری شد در این مدت دو بار تحت عمل جراحی طحال و کیسه صفرا قرار گرفت.

اردشیر زاهدی در خاطراتش روزها آخر شاه را چنین توضیح می‌دهد: «در این موقع وزارت امور خارجه آمریکا از شاه خواست تا خاک آمریکا را ترک کند.
شاه تصمیم می‌گیرد به مکزیک بازگردد اما پرزیدنت «لوئیز پورتی‌یو» علیرغم قول مردانه‌ای که قبلاً داده بود حاضر به پذیرش مجدد شاه نشد و گفت ممکن است حادثة مشابهی برای دیپلمات‌های مکزیکی مقیم تهران روی بدهد و جان آنها به خطر بیفتد.
چون هیچ کشوری مایل به پذیرش شاه نبود خود آمریکایی‌ها محلی را برای اقامت شاه پیدا کردند و او را به پاناما فرستادند. بعدها دخترم (والاحضرت مهناز) تعریف کرد که در موقع انتقال پدربزرگش به پاناما او آن قدر لاغر شده بود که لباس از فرط لاغری به تنش بند نمی‌شد و مرتباً شلوارش پایین می‌آمد.
اقامت در پاناما به بهای چندین میلیون دلار تمام شد و چون مقامات پاناما تصمیم گرفته بودند در قبال دریافت پول و نفت، شاه را تحویل ایران بدهند شاه مجدداً مجبور به رفتن به مصر شد و عاقبت در همین کشور درگذشت.


منابع : http://www.irdc.ir

http://www.pajoohe.com

http://www.asremrooz.ir

http://www.rasekhoon.net

http://www.oral-history.ir

نظرات 1 + ارسال نظر
همت دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.daricheh89.mihanblog.com

سلام

عاقبت کسی که برای رضای دشمنان خدا و غیر خدا کار کند بهتر از این نخواهد بود .....

خدا عاقبت ما را بخیر کند ان شاء الله

بسیار عالی
موفق باشید
در پناه حق

سلام

ممنون از حضورتون ..
موفق باشین
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد