تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

مـواردی از اعـجـاز عـلمـی در قـرآن کـریم

مقصود از اعجاز علمی قرآن آن است که مدعی شویم آیاتی از قرآن مجید نوعی راز گویی علمی دارند.یعنی مطلبی علمی را بیان می‏کنند که مدت‏ها بعد از نزول آیه، توسط دانشمندان علوم تجربی کشف می‏شود.در حقیقت درک و یا کشف این مطلب علمی با وسایل عادی که در اختیار بشر عصر نزول بوده، ممکن نبوده است. پس اگر قرآن در مورد مطلبی علمی خبر دهد که در کتاب‏های آسمانی گذشته بدان اشاره شده، یا در مراکز علمی یونان، ایران و...در لابه‏لای کتاب‏های علمی و آرای دانشمندان آمده است و احتمال می‏رود که از راهی به محیط حجاز در عصر نزول راه یافته و یا مطلبی بوده که به طور طبیعی با وسایل آن زمان و یا به صورت غریزی قابل فهم بوده است، معجزه علمی به شمار نمی‏آید.

تفسیر علمی قرآن عمری دراز دارد و از قرن سوم و چهارم قمری در آثار مکتوب بوعلی سینا (370-438 ق)دیده می‏شود 11 و با فراز و نشیب‏هایی تا قرن حاضر ادامه یافته است.اما مبحث اعجاز علمی قرآن که از دل تفسیر علمی جدید متولد شد، عمری کوتاه دارد و در قرن اخیر(قرن بیستم میلادی، چهاردهم و پانزدهم قمری) مورد توجه مسلمانان و غیر مسلمانان قرار گرفت که بسیاری از دانشمندان مسلمان در این مورد کتاب‏ها نوشته‏اند. از میان تفسیرهای عصر حاضر، «تفسیر نمونه» به صورت گسترده به موارد اعجاز علمی قرآن اشاره کرده است


موارد ادعای اعجاز علمی در قرآن 
1.نیروی جاذبه
در دو آیه قرآن(رعد، 2 و لقمان، 10) به این موضوع اشاره شده است .
 اللَّـهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ( خدا آسمان‏ها را بدون ستون دیدنی برافراشته است.) 

 برخی دانشمندان و مفسران همچون آیت الله مکارم شیرازی(نمونه، ج 17، ص 29 و ج 10، ص 111-10 و پیام قرآن، ج 8، ص 146)و آیت الله حسین نوری (دانش عصر فضا، ص 56-55)آیات فوق را اشاره به نیروی جاذبه و اعجاز علمی قرآن دانسته‏اند، چرا که نیروی جاذبه توسط ابو ریحان بیرونی(440 ق)  و طبق مشهور، توسط نیوتن(1643-727 م)در قرن هفدهم میلادی کشف شد. یعنی اشاره قرآن به ستون‏های نامرئی بین کرات آسمانی، نوعی رازگویی علمی است.
 البته برخی از صاحب‏نظران نیز آیات فوق را اشاره‏ای به نیروی جاذبه دانسته‏اند، اما ادعای اعجاز علمی نکرده‏اند  و برخی دانشمندان نیز آیات دیگر قرآن(مرسلات، 25 و فاطر، 41)را اشاره به نیروی جاذبه دانسته‏اند، ولی آن‏ها هم ادعای اعجاز علمی در این موارد نکرده‏اند. 
با توجه به این که واژه«عمد»جمع و به معنای«ستون‏ها» است، ممکن است نیروی جاذبه یکی از مصداق‏های آیه باشد.یعنی احتمال دارد نیروها(ستون‏ها)ی متعددی بین کرات آسمانی وجود داشته باشند که هنوز کشف نشده‏اند.

دکتر موریس بوگای معتقد است که : « باید همه بیانات قرآنی را با معلومات اثبات شده عصر جدید مقایسه کرد ».

 البته پذیرش این که آیات(رعد، 2 و لقمان، 10)بر نیروی جاذبه دلالت کند، متوقف بر آن است که واژه«سماوات»به معنای کرات آسمانی باشد.چون این واژه در قرآن معانی متعدد(مثل:جهت بالا، جو زمین، کرات آسمانی، آسمان معنوی و...)دارد، ولی در این‏جا می‏توان ادعا کرد که مقصود کرات آسمانی است.بنابراین، برخی محققان برآنند که آیه 2 سوره رعد و آیه 10 سوره لقمان به نیروی جاذبه اشاره دارند و با توجه به عدم آگاهی مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نیروی جاذبه، عظمت بیانات قرآن و رازگویی و اعجاز علمی آن در این مورد روشن می‏شود. 


ادامه مطلب ...

مژده ای دل که شب میلاد « کـاظـم » آمده

هفتمین امام شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در ابواء متولد گردید. پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده است. میلادش برای امام صادق علیه السلام چنان شادی‌بخش بود که آن حضرت به‌همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود. نام مبارکش موسی و القاب و کنیه هایش متعدد است؛ مشهورترین لقبش کاظم و صابر و معروف‌ترین کنیه‌اش ابوالحسن است. نقش نگین انگشتری‌اش جمله حسبی الله بوده است. از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید و در این دوران با خلفای عباسی زیر معاصر بود : 1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).  2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).   3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).   4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).   5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).   6. هارون الرشید (170 - 193 ق.). امام کاظم (ع)  25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد به شهادت رسیدند .



چگونگی به امامت رسیدن امام کاظم علیه السلام

در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”‌ارشاد”‌ متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند.

برادر دیگر امام موسی کاظم (علیه السلام) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (علیه السلام) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است. 
برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (علیه السلام) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (علیه السلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) را از امام صادق (علیه السلام) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.


ادامه مطلب ...

در جاده لغزنده « فـتـنـه » ، با « بـصـیـرت » حرکت کنیم

فتنه در قرآن مجید دارای دو معنی است؛ معنی اول آزمایش است و معنی دوم بلوا و آشوب. 
در عرصه فتنه ای که به معنی بلوا و آشوب است حق و باطل چنان در هم می آمیزد که شناخت حق از باطل برای عموم مشکل می شود.

هرگاه فتنه از خدای تعالی باشد به مقتضاء و وجه حکمت است و اگر فتنه از انسان بدون امر و حکم خدای سربزند نقطه مقابل حکمت الهی است و لذا خداوند انسان را در ایجاد انواع فتنه ها در هر جا و مکان مذمت می کند مثل آیات ۱۹۱ سوره بقره «والفتنه اشد من القتل» و آیه ۰۱ سوره بروج «ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق» «آنان که مردان و زنان را به آتش فتنه سوختند و توبه نکردند، بر آنها عذاب جهنم و آتش سوزان دوزخ مهیاست.» (و مثل آیه ۲۶۱ صافات آیه۶ قلم)

فتنه دنیوی از قتل بدتر است. زیرا اولا کسی که آتش فتنه را برمی‎افروزد و عده‎ای را به آن آتش می‎سوزاند، به‎طوری آن‎ها را ناراحت و در شکنجه می‎اندازد که هر روز برایشان قتل است و خلاصه اگر آن‎ها را یکدفعه کشته بود، راحت‎تر بودند. و ثانیا غالب فتنه‎ها منجر به قتل‎ها و ملحقات آن یعنی زخم‎زدن و ناقص کردن اعضا می‎گردد. و شهید می‎فرماید: کشتن ناحق، گناه کبیره است و در حکم قتل نفس است جنایت رساندن به اعضای بدن (مانند دست، پا، چشم و غیره). باید دانست که هر فتنه‎ای که مفسده و ضررش بیشتر باشد، گناهش نیز بزرگتر است.
فتنه به کفر و شرکت نیز تفسیر شده: ناگفته نماند که بیشتر مفسرین، فتنه را در آیات مذکور، به کفر و شرک تفسیر کرده‎اند. و در روایتی که از حضرت باقر علیه‎السلام در تفسیر آیه «حتی لا تکون فتنه» رسیده، فتنه را شرک معنا فرموده است. و این معنا با آن‎چه در معنی متبادر و ظاهر از فتنه که گذشت، منافاتی ندارد. چون ظاهرا مراد از روایات و کلمات مفسرین، بیان سبب فتنه است. زیرا هیچ فتنه‎ای نه دینی و نه دنیوی از مؤمن حقیقی صادر نخواهد شد. چنان‎چه حضرت امیرالمؤمنین در صفات متقین می‎فرماید: «خوبی از ایشان امید داشته و بدی از آن‎ها ایمن است.» یعنی کسی که نور ایمان در قلبش داخل شده، مردم همه از شرش در امانند. پس فتنه‎انگیز یا کافر و مشرک باطنی و ظاهری است، یا اگر مسلمان باشد، هنوز از ظلمات کفر و مراتب شرک خلاص نشده و دلش به نور ایمان منور نگردیده است.



ماهیت فتنه در نهج البلاغه 

حضرت علی(ع) در خطبه ۸۳ نهج البلاغه می فرمایند: «بدانید هنگامی که فتنه ها روی می آورند مشتبه هستند. وقتی روی برمی گردانند بیدار می کنند، درهنگام آمدن، مورد انکار و ناشناخته اند و در موقع برگشت و روی گردان شدن، شناخته می شوند. فتنه ها مانند بادها می گردند (به شهری می رسند و در یک شهر وارد می شوند و می وزند و از شهری بدون اصابت می گذرند) یا آن حضرت در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه می فرمایند: «سپس طلایه فتنه، اضطراب انگیز و شکننده و خزنده (از راه می رسند) پس دل هایی که پیش از آن با استقامت بودند می لغزند و مردانی پس از سلامت نفس گمراه می شوند. در آن هنگام که فتنه هجوم بیاورد هواها و خواهش ها مختلف شود و آرا و نظریات در موقع بروز آن مشتبه شود.»

امام علی (ع) می فرمایند : 

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اءَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ اءَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ ......  جز این نیست ، که آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هواهاى نفسانى است و نیز بدعتهایى که گذاشته مى شود، بدعتهایى بر خلاف کتاب خدا. آنگاه کسانى ، کسان دیگر را در امورى ، که مخالف دین خداست ، یارى مى کنند. اگر باطل با حق نمى آمیخت بر جویندگان حق پنهان نمى ماند و اگر حق به باطل پوشیده نمى گشت ، زبان معاندان از طعن بریده مى شد. ولى همواره پاره اى از حق و پاره اى از باطل درهم مى آمیزند. در چنین حالى ، شیطان بر دوستان خود مستولى مى شود. تنها کسانى رهایى مى یابند که الطاف الهى شامل حالشان شده باشد.


ادامه مطلب ...

مـبارک شـیـعـیان آمـد بدنیـا « حـضـرت بـاقــر (ع) »

شهید رزاق(رضا) چراغی

امام محمد باقر (علیه السلام) در روز جمعه یا دوشنبه یا سه شنبه غره ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 هجرى یا به روایتى دیگر سال 56 هجرى، در مدینه به دنیا آمد و در سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى در روزگار خلافت هشام بن عبد الملک به شهادت رسیدند که از این مدت سه یا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) و 34 سال و ده ماه یا 39 سال با پدرش و 19 یا مطابق قول دیگر 18 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت دوره امامت آن حضرت محسوب مى‏شود. امام باقر (علیه السلام) در طول سالهایى که ا مامت‏شیعیان را عهده‏دار بود، با 5 تن ار خلفای عباسی هم دوره بوده اند که عبارتند از : 1- ولید بن عبدالملک (86-96) 2- سلیمان بن عبدالملک (96-99) 3- عمر بن عبدالعزیز (99-101) 4- یزید بن عبدالملک (101-105) 5- هشام بن عبدالملک (105-125)


امام باقر علیه‌السلام از نگاه دانشمندان اهل سنت

ابن حجر هیثمی از متعصبان اهل سنت درباره امام باقر(علیه السلام) می‌نویسد:
«ابوجعفر محمدالباقر سمی بذالک من بقر الارض ای شقها و آثار مخبئاتها و مکامنها فلذالک هو اظهر من مخبئات کنوز المعارف و حقائق الاحکام ما لایخفی الا علی منطمس البصیره او فاسد الطویه و من ثم قیل فیه هو باقرالعلم و جامعه و شاهر علمه و رافعه؛ لقب باقر برای ابوجعفر محمد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنج‌های پنهان آن است، بدین جهت که او از گنج‌های پنهان معارف و حقایق احکام را آن‌قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی‌بصیرت و دل‌های ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده‌ی علم خویش نامیده‌اند.
وی سپس به شخصیت امام(علیه السلام) در بعد عرفان اشاره می‌کند و می‌گوید: «و له من الرسوخ فی مقامات العارفین ما یکل عنه السنه الواصفین و له کلمات کثیره فی السلوک و المعارف لا تحتملها هذه العجاله»
و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف‌کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه‌ی این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را نمی‌دهد.
«عبدالله عطاء» مکی از دانشمندان عصر امام(علیه السلام) می‌گوید: «هیچ‌گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمدباقر(علیه السلام) بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم «حکم ابن عتیبه» را با همه‌ی زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلم خویش نشسته باشد.» 
«جاحظ» دیگر دانشمند برجسته اهل سنت، آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانه‌ی امام باقر(علیه السلام) را این‌گونه ترسیم می‌کند: «قد جمع محمد ابن علی ابن الحسین(علیه السلام) صلاح حال الدنیا بحذافیرها فی کلمتین فقال: «صلاح جمیع المعایش و التعاضر ملا مکیال: ثلثان فطنه و ثلثه تغافل»
محمد ابن علی ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع کرده و فرموده است: صلاح همه زندگی‌ها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر کردن پیمانه‌ای است که دو سوم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است.(3)
 

ادامه مطلب ...

سالروز شهادت استاد « کامران نجات الهی » توسط مزدوران رژیم پهلوی

کامران نجات الهی فرزند عبدالحسین، در سال 1333 در شهرستان بیجارگروس متولد گردید. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شکیبا در سنندج و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان رساند. او تحصیلات عالی را نخست در دانشگاه علوم صنعت آغاز کرد و در رشته راه و ساختمان از این دانشگاه مدرک لیسانس گرفت و سپس در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پلی تکنیک به ادامه تحصیل پرداخت و به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته ی راه و ساختمان نائل آمد. با پایان تحصیلات، به عضویت علمی دانشگاه پلی تکنیک درآمد و پرشور و پرتوان به تعلیم و تدریس پرداخت.

شهید کامران نجات الهی
شهید نجات الهی چه در دوران تحصیل و چه در زمان تدریس، به مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی پرداخت و هیچ گاه وظایف سیاسی و اجتماعی روشنگرانه اش را فراموش نکرد.از آغاز تشکیل سازمان ملی دانشگاهیان ایران،صمیمانه در همه فعالیتهای سازمان شرکت جست. همزمان با اوج‏گیری نهضت اسلامی مردم ایران علیه رژیم پهلوی در دوم دی ماه 1357، نزدیک به هفتاد تن از استادان و مدرسین دانشگاه‏ها در اعتراض به رفتار خشونت‏آمیز مأموران نظامی رژیم شاه و سرکوب مبارزات حق‏طلبانه مردم مبارز و مسلمان ایران و نیز تعطیلی دانشگاه‏ها از طرف رژیم، در ساختمان مرکزی وزارت علوم در مرکز تهران اجتماع و تحصّن کردند. خواسته ای اساتید و مدرسان به شرح زیر بود : 
1ـ بازشدن درهای دانشگاهها بر روی کلیه دانشگاهیان اعم از دانشجو، کارمند و استاد
2ـ تخلیه فوری محوطه های دانشگاه و اطراف آنها از کلیه نیروهای نظامی، پلیس و اسیر عمال اختناق و سرکوبی


شهادت استاد نجات الهی

این تحصُّن، رژیم را به خشم آورد، زیرا دیگر قشرها هم از استادانِ متحصِّن حمایت می‏کردند .در پنجمین روز دی صدور نفت ایران با اعتصابات کارکنان صنعت نفت در جزیره خارک که تنها پایانه صدرو نفت کشور بود کاملاً قطع شد و همین روز سومین روز تحصن در وزارت آموزش عالی بود.
رژیم پهلوی برای درهم شکستن اعتصاب استادان  در ساعت 2:30 به آنها حمله کردند. در این تهاجم، استاد کامران نجات اللهی از استادان جوان دانشگاه پلی تکنیک تهران به ضرب گلوله مجروح و به بیمارستان منتقل شد . شهید نجات الهی چه در دوران تحصیل و چه در زمان تدریس، به مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی پرداخت و هیچ گاه وظایف سیاسی و اجتماعی روشنگرانه اش را فراموش نکرد.از آغاز تشکیل سازمان ملی دانشگاهیان ایران،صمیمانه در همه فعالیتهای سازمان شرکت جست.کامران نجات الهی در روز پنجم دی ماه 1357 یعنی 47 روز قبل از پیروزی انقلاب در جریان تحصن اعضای سازمان ملی دانشگاهیان ایران در وزارت علوم و آموزش عالی ، به دست جلادان شاه در سن 27 سالگی به شهادت رسید.
فردای آن روز در ششم دی ماه 1357، با حضور ده‏ها هزار نفر که در پیشاپیش آنها، آیت‏اللَّه سید محمود طالقانی حرکت می‏کرد، پیکر شهید نجات‏اللهی تشییع شد. مراسم تشییع جنازه استاد نجات اللهی، یکی از صحنه‏های خونین دوران انقلاب را رقم زد که با یورش مزدوران پهلوی به شهادت بیش از 250 نفر از مردم مسلمان در میدان انقلاب تهران منجر شد. سرانجام پیکر مطهر شهید نجات اللهی در بهشت زهرا دفن شد

ادامه مطلب ...

اهتمام به نماز اول وقت در کلام و سیره بزرگان


نماز عالی ترین حکمی است که خداوند از ان با تعبیرهای زیبا یاد کرده است نماز بعنوان رابطه گل سر سبد خلقت یعنی انسان و هستی بخش جهان، نماز بعنوان آرامش روح وروان و نمازبعنوان کنترل انسان از تمام زشتیها و نماز  بعنوان رحمت الهی اما باید دید با این نمازی که خداوند این همه تاکید نموده واز او بعنوان عالی ترین دستور یاد کرده و اولیاء الهی در مقابل فرا رسیدن  اوقات  ان اندامشان به لرزه در می آ مد و آن را نشان مسلمانی می دانستند چه کرده ایم  ایا عمل ما مطابق شان نماز است ؟

 در قرآن کریم  یکی از خصوصیات اهل ایمان محافظت بر نماز بیان شده است خداوند میفرماید مؤمنان کسانی هستند که بر نماز خویش مواظبت‌ دارند و همه اوقات نماز را حفظ می‌کنند. محافظت نماز، همان توجه ویژه به نماز و عدم سهل‌انگاری در برپایی این امر مهم است؛ این محافظت زمانی محقق می شود که انسان نه تنها اول وقت نماز خود را بخواند بلکه برای رسیدن ان لحظه شماری نماید و نماز را با عشق رسیدن به محبوب انجام دهد و آن را با هیچ کاری معاوضه نکند

در اهمیت نماز و اینکه ستون دین معرفی شده سخن‌های بسیار گفته‌اند، اما در اینجا تنها در مورد اهمیت نماز اول وقت سخن می‌گوییم.


در کلام  معصومین :

 پیامبر صلی لله علیه و آله :یا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِکَ فَتَهَیَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَکَ الشَّیطانُ وَ اِذا نَوَیتَ خَیرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَکَ الشَّیطانُ عَن ذلِکَ ؛اى على! هرگاه وقت نمازت رسید، آماده آن شو وگرنه شیطان تو را سرگرم مى کند و هرگاه قصد [کار] خیرى کردى شتاب کن وگرنه شیطان تو را از آن باز مى دارد.

امام رضا(ع) می فرمایند : «الصلاة قربان کل تقی»(نماز وسیله تقرب پرهیزگاران است)

 امام صادق علیه السلام :فَضلُ الوَقتِ الاوّلِ عَلَی الأخیر کَفَضل الاخرةِ عَلَی الدُّنیا.فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست.

امام على علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله لا یُؤثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقتُها کَاَنـَّهُ لا یَعرِفُ اَهلاً وَ لا حَمیما؛رسول اکرم صلى الله علیه و آله چیزى مثل شام و غیر آن را بر نماز مقدم نمى داشتند و هنگامى که وقت نماز مى رسید، گویى که هیچ یک از اهل خانه و دوستان را نمى شناختند.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَوَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛نماز در اول وقت خشنودى خداوند، میان وقت رحمت خداوند و پایان وقت عفو خداوند است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. به خدا قسم هر کس نماز واجبش را از اول وقت، به تأخیر بیندازد، در حوض کوثر نزد من نخواهد آمد و شفاعت من در روز قیامت نصیب او نمی‌گردد.»

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شیعیان ما را در مواقع نماز امتحان کنید و ببینید رعایتشان در مورد خواندن نماز چگونه است.»

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود:«اولین چیزی که از بنده حسابرسی می‌شود نماز است؛ اگر نمازش قبول شد، اعمال دیگرش قبول می‌شود.» 


ادامه مطلب ...

نقش حضرت زینب(س) در زنده نگه داشتن قیام امام حسین(ع)

تجلی شخصیت حضرت زینب ( سلام الله علیها) در دوران اسارت

از جمله ویژگیهای حضرت زینب (س) که جزء القاب ایشان نیز می باشد نائبه الحسین است. این ویژگی نائب برادر بودن خصوصیت و ویژگی منحصر و مخصوص ایشان می باشد. زینب (س) در انجام رسالتی که بر عهده اش بود کوتاهی نکرد و هرچه در توان داشت در راه زنده نگهداشتن قیام و نهضت برادر خود بکار برد.

زینب (س) و سرپرستى کاروان کربلا 

 در ماجراى غم انگیز کربلا، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) وظیفه حفظ و مراقبت از زنان و کودکان و پرستارى از بیماران را به خواهرش زینب کبرى(س) سپرده بود، چرا که خوب مى دانست زمانى که تازیانه دشمن فرود مى آید، وقتى که کف پاى اطفال یتیم تاول مى زند یا آنگاه که فرزند دلبند امام از فرط ضعف و گرسنگى از مرکبش مى افتد و وقتى که آن ملعون خواستار کنیزى یادگار امام مى شود، در تمامى این موارد فقط زینب(س) است که مى تواند پناهگاه و تکیه گاهشان باشد. آرى، او که مصائب روز عاشورا چون باران بر سرش مى بارد و مشکلات چون توفان او را در برمى گیرد و داغ هاى پى درپى آزارش مى دهد، حتى لحظه اى از وظیفه اش نسبت به «پرستارى و مراقبت» از کاروان اسرا و از امام سجاد(ع) کوتاهى نمى کند. جمعى زن و کودک که داغدار، گرسنه و تنشه و بى پناه هستند، شدیداً به یک سرپرست نیازمندند و آن فرد کسى جز دختر آزاده زهرا(س) نیست.عصر عاشورا، اگر چشم دل باز کنیم، خواهیم دید که یک خانم مضطرب و حیران در کنار خیمه اى آتش گرفته بر سر و سینه مى زند و ناله مى کند و مى گوید: خدایا چه کنم؟ بیمارم در میان خیمه در حال سوختن است. خواهیم دید که او اشک چشم کودکان را پاک کرده و آتش دامنشان را خاموش مى کند. براى این که تازیانه دشمن بدن ضعیف و لاغر کودکى را نیازارد، خود را سپر او قرار مى دهد و خاطره تازیانه هاى دشمن بر بدن عزیز مادرش زهرا را زنده مى کند. دستور حرکت صادر شده و کاروان بدون کاروان سالار را به اسیرى مى برند. کاروان اسیران درخواست مى کنند که جهت وداع، از کنار قتلگاه عبور داده شوند. همین که زنان داغدار و کودکان عزادار به قتلگاه مى رسند، با منظره دلخراشى مواجه مى شوند: لاله هاى گلستان محمدى پرپرى که درآغوش مى کشند. در این میان امام على بن الحسین(ع) وضع خاصى دارد. او بیمار است و علاوه بر آن پاهاى مبارک و دستان مطهرش را بسته اند. او فقط از بالاى مرکب به گلزار خزان دیده مى نگرد و اشک مى ریزد. بوى خون، منظره غیرقابل باور قتلگاه و اجساد افتاده در آن، به امام حالت عجیبى داده است. بدن هاى پاک و قطعه قطعه پدر، برادر، عمو و عموزاده و دیگران، تاب و توان از او برده است.

ادامه مطلب ...

رسالت امام سجاد (ع) در انتقال پیام قیـام عاشورا

افشاگری های تازه پزشکان بحرینی از شکنجه و ارعاب در زندان
حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری  و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت - به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، یعنی امامت و ولایت گردد . این بیماری موقت چند روزی  بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین 35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود ، بهره برداری از این قیام و حماسه بی نظیر و نشر پیام شهادت حسین ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زینب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن رو فریاد کردند . فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و - برای همیشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد ، اما مأموریت حضرت سجاد ( ع ) و زینب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد


الف. انتقاد شدید از  فریبکاری کوفیان
مورخان اسلامی نوشته‌ اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه برای خاندان وحی شهری آشنا بود، برخی از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مرکز حکومت امام علی(ع) بود و مردم این شهر خاندان علی(ع) را از یاد نبرده بودند. علی ‌بن ‌الحسین را در حالی که تنی رنجور و آهن و غلی در گردن داشت وارد شهر کوفه نمودند.
علی‌ بن‌ الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود: مردم، آنکه مرا می‌ شناسد، می ‌شناسد. آنکه مرا نمی ‌شناسد خود را به او می ‌شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی‌ بن ‌ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است. مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشت‌کارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟
سخنان امام سجاد(ع) تحولی شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس علی ‌بن‌ الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمی ‌بریم و با هر کس که گویی پیکار می ‌کنیم و با آنکه خواهی در آشتی به سر می ‌بریم! یزید را می ‌گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود: هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می ‌خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی که زده‌اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین‌ ناپذیر است. از شما می‌ خواهم نه با ما باشید نه بر ما.


ادامه مطلب ...