در سنت برخی از معصومان و رهبران دینی مسایلی وجود دارد که از اسرار الهی بوده و شناخت آن مشکل است، مانند کشتن کودکی توسط حضرت خضر که مورد اعتراض حضرت موسی علیهالسلام قرار گرفت، اما حکمت آن، حفظ ایمان دیگران بود.ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر مأمون (ام الفضل) نیز از مسایلی است که اظهار نظر قطعی درباره آن مشکل است؛ ولی میتوان برخی عوامل را در این ازدواج تأثیر گذار دانست.ازدواج حضرت جواد علیهالسلام با ام الفضل هم از ناحیه حضرت قابل بررسی است و هم از ناحیه مأمون که چه اهدافی از ازدواج دختر خود با امام جواد علیهالسلام داشت؟ به نظر میرسد مأمون اهداف زیر را دنبال میکرد:
نظارت بر رفتار امام جواد علیهالسلام: مأمون با فرستادن دختر خود به خانة
امام میخواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در
انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی گزارشگری ماهر بود.
جذب حکومت: مأمون تصور میکرد با این وصلت امام جواد علیهالسلام را مجذوب
مادیات و امکانات سلطنتی نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛
غافل از این که امام جواد علیهالسلام یکی از زاهدترین امامان بوده و جذب
دستگاه حکومت نمیگردید.
جلوگیری از اعتراض علویان: دشمنی
مأمون با علویان موجب شد که آنان علیه وی اعتراض نموده و حکومت او را
متزلزل کنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقهمند به امام نشان
دهد، در نتیجه شیعیان قیام نکنند.
عوامل زیر در ازدواج امام جواد علیهالسلام تأثیر گذار بود:
اجبار امام به ازدواج: بی تردید ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر
مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواجهای معمولی که مبتنی بر
خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام جواد علیهالسلام
میدانست که مأمون پدرش (امام رضا علیهالسلام را به شهادت رسانده و یکی از
دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و شیعیان است. از سوی
دیگر حکومت مأمون وجاهت قانونی و مشروعیت نداشت.مأمون جهت
رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و حتی حضرت را تهدید
نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمیکرد، ممکن بود امام را ترور
کند.گرچه در قاموس ائمه علیهالسلام ترس از مرگ وجود ندارد، ولی در آن
مقطع زنده بودن و رهبری او نقش بنیادی در حفظ دین و مصالح مسلمانان
داشت.یکی از نویسندگان مینویسد: "به نظر میرسد که موافقت امام با این
ازدواج عمدتاً بر اثر فشاری بود که مأمون بر امام وارد کرد"
حفظ شیعیان: یکی از استراتژیهای مهم خلفای اموی و عباسی، شیعه ستیزی بوده
و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نکرده و به آزار و زندانی و قتل
آنان میپرداختند. از سوی دیگر یکی از سیاست های مهم ائمه علیهالسلام حفظ
شیعیان بود، چنانکه امام حسن علیهالسلام یکی از علل صلح خویش را حفظ
شیعیان بیان نمود.ائمه علیهالسلام سعی میکردند با اتخاذ سیاست و
راهکارهای منطقی و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممکن بود اتخاذ
راهکار حفظ شیعیان، شخصیت آنها را زیر سؤال ببرد. شاید امام جواد
علیهالسلام از ازدواج با دختر مأمون، حفظ شیعیان را دنبال میکرد. طبیعی
بود که مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد علیهالسلام تا اندازهای از
سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز میکرد،زیرا به حسب ظاهر با امام شیعیان رابطة فامیلی بر قرار کرده بود.
تکلیف گرایی: بی تردید فعالیت های ائمه علیهالسلام ریشه در انجام تکالیف
الهی داشته و همة فعالیتهای آنان مبتنی بر مصالح است. شاید علت ازدواج امام
جواد علیهالسلام با ام الفضل بر اساس تکلیف بوده است. ائمه علیهالسلام
تکلیفگرا ترین انسانها بوده و در برابر انجام دستور الهی مطیع ترین
انسانها بودند؛ از این رو هر گاه برای ائمه از سوی خداوند تکلیف تعیین
میشد، انجام میدادند،گرچه انجام تکلیف به ظاهر برای برخی خوشایند نبوده و
حتی عمل ائمه علیهالسلام را زیر سؤال میبرند. شاید ازدواج امام جواد
علیهالسلام با دختر مأمون نوعی تکلیفی بود که تعیین شده بود شاید امام
جواد علیهالسلام با این ازدواج در صدد خدمت به مردم و حفظ دین بود؛ امام
با نفوذ در مرکز حکومت سعی میکرد که شیعیان حفظ شده و تا اندازه ای از
سیاست دین ستیزی مأمون جلوگیری نماید و به جامعة دینی خدمت کند. با اتخاذ
سیاست های مطقی _ به رغم آن که با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون
را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممکن ساخت.
آیا امامت امام جواد (ع) در سنین کودکی امکان پذیر است ؟
یکی از مسائلی که شیعه برای اولین مرتبه دربارهی امامت با آن مواجه شد، مسئله امامت امام جواد علیه السلام در سن کودکی بود؛ زیرا او هنگام شهادت پدرش، امام رضا علیه السلام، هفت سال بیشتر نداشت و از همان زمان به مقام امامت رسید.چون تا پیش از آن چنین مسألهای برای هیچیک از امامان شیعه پیش نیامده بود، عدهای از شیعیان به شک و شبهه افتادند. خود امام جواد علیه السلام در چندین مورد به تبیین موضوع و پاسخ به سئوالات و رفع شبهات پرداخت. در کتاب های روایی دلائلی برای امامت امام جواد (ع) ذکر شده که در این جا به پاره ای از آن دلائل اشاره می شود:
امام رضا(ع) و امامت امام جواد(ع)
در
امر امامت آنچه مهم است تصریح امام سابق بر امامت امام بعد از خود می
باشد. امام رضا(ع) نیز در موارد متعدد و مناسبت های گوناگون، امامت فرزند
بزرگوارش را گوشزد کرده و اصحاب بزرگ خود را به این موضوع آگاه کرده است.
در واقع، استقرار اکثریت اصحاب امام رضا(ع) بر امامت حضرت جواد(ع) به
استناد فرمایش های امام رضا(ع) بوده است که ذیلاً به دو مورد اشاره می شود:
1ـ
ابراهیم بن محمود می گوید:در خراسان نزد امام رضا علیه السلام بودم که یکی
از اصحاب پرسید:« اگر حادثه ای برای شما رخ دهد، به چه کسی مراجعه کنیم؟»
امام فرمود:« به پسرم، محمد».در آن زمان سن امام جواد خیلی کم بود و امام
رضا علیه السلام برای رفع شبهه فرمود:« خداوند عیسی بن مریم را در سنی کمتر
از سن فعلی محمد من (امام جواد) به پیامبری بر انگیخت و او را مأمور بر
پایی شریعتی تازه کرد. من پسرم را در سن بیشتر از عیسی برای اقامه شریعتی
که تثبیت شده (اسلام) معرّفی میکنم.»
2ـ در جای دیگر امام
رضا(ع) برای آشنا ساختن اصحاب به امامت امام جواد(ع) بعد از آن که سخنی ـ
راجع به امامت امام جواد(ع) ـ به یاد آورد، فرمود: «شما را چه نگرانی در
باره امامت ابوجعفر، امام جواد(ع) است او را به جای خود نشاندم و جانشین
خود گردانیدم.» و سپس فرمود: «ما خانواده ای هستیم که کودکانمان از
بزرگانمان ارث می برند.»
مناظرات علمی حضرت جواد(ع)
مناظراتی که امام(ع) با دانشمندان فرقه ها و مذاهب مختلف در این دوره دارد، بسیار مهم است. اینکه چگونه یک نوجوان می تواند در مناظرات و بحث های مختلف اسلامی و فکری با دانشمندان آن زمان، آنان را مغلوب کند، هم کرامتی بزرگ بود و هم علامتی بر حقانیت امامت ایشان.
اعتراف مامون (لعنته الله علیه) به عظمت امام جواد (ع) در سنین کودکی
ابن حجر هیتمی و دیگران نقل کردهاند:مأمون میخواست دختر خود را به حضرت جواد(ع) تزویج کند. بنی عباس، از شنیدن این قضیه، به صدا در آمده، به او گفتند: خلافت هم اکنون به دست بنی عباس است؛ به چه جهت قصد داری آن را به بنی هاشم منتقل کنی؟مأمون در جواب گفت: علت آن، کثرت علم و فضل او است با کمی سنش. آنان جواب دادند: او کودکی خردسال است و هنوز اکتساب علم و کمال نکرده است. اگر صبر کنی که کامل شود و بعد از آن با او وصلت نمایی، بهتر است. مأمون گفت: شما ایشان را نمیشناسید. علم ایشان از جانب حق تعالی است و کوچک و بزرگ آنان، از دیگران افضلاند. اگر میخواهید این امر بر شما ثابت شود، علما را جمع کنید و با او مباحثه نمایید. عباسیان قبول نموده، اتفاق کردند که یحیی بن اکثم، قاضی القضات آن عصر، با او بحث کند. لذا در روزی معین، در مجلس مأمون حاضر شدند و یحیی بن اکثم، مسائلی را از جواد(ع) سوال کرد و آن حضرت به بهترین وجه پاسخ آنها را داد.
چرا کودک امام باشد؟
ممکن
است کسی اشکال کند که چه ضرورتی دارد امام، کودک باشد؛ در حالی که ممکن
است مورد شک و تردید عدّهای قرار گیرد؟ ممکن است عواملی چند در این انتخاب
مؤثّر باشد:
1. امتحان مردم؛ زیرا با اثبات امامتِ طفل، از
راه معجزه و جهات دیگر، انسان مورد امتحان قرار میگیرد که چگونه در برابر
حقّ تسلیم میشود؟
2. برای اثبات اینکه امامت این شخص، از
جانب خدا است؛ زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام امامت نائل
میشدند، ممکن بود شخص خیال کند که مقامات و کمالات آنان اکتسابی است.
امّا در طفل صغیر، هیچگاه این گمان برده نمیشود و اگر طفلی فضایلی در حدّ
امامت داشت، شکّی نیست که او از جانب خداوند، به مقام امامت نصب است؛ همان
طوری که در مورد امام جواد(ع) چنین اتفاق افتاد. فلذا یک توجیه برای امّی
بودن پیامبر(ص) این است که کسی گمان نکند که آنچه را که برای مردم از معارف
آورده، از دیگران فرا گرفته و یا در کتابی خوانده است.
3. برای اثبات این مطلب که مقام و منزلت، بر اساس لیاقت است نه بزرگی سنّ.
چرا به امام جواد(ع) و نسل آن حضرت «ابن الرضا» میگفتند؟
بیشتر
بنی عباس، ائمه را با این اسم این یاد میکردند. در منابع نیز اینگونه
گفته شده که امام جواد ـ علیهالسّلام ـ و امام هادی و امام عسکری ـ
علیهمالسّلام ـ در دوران بنی عباس به این عنوان، نامیده و معروف شدهاند.
حتی موسی المبرقع، فرزند امام جواد که قبرش در قم است نیز بدین عنوان
نامیده شده است. برخی بر این باورند این مساله به این خاطر بوده است که چون
امام رضا ـ علیهالسّلام ـ مدتی ولایت عهدی را در زمان مأمون قبول کرد و
شهرت امام با لقبشان که (الرضا) است، سبب شد فرزندانش بعد از آن به ابن
الرضا معروف باشند، چنان که تصریحاً در بحار چنین آمده است: «و کان هُوَ و
ابوه و جدّهُ یُعرَف کلّ منهم فی زمانه بابن الرضا» یعنی امام عسکری و پدرش
امام هادی و جدش امام جواد همهشان در زمان خود معروف به ابن الرضا ـ
علیهالسّلام ـ بودند.
و شاید علت این معروفیت به خاطر این
بوده است که علویان از شاخههای مختلف بودهاند و سادات جلیلالقدر متعدد
بودند که به خاطر مشخص شدن آنها و حساسیت موقعیت آنها از لحاظ سیاسی برای
دستگاه خلافت، معروف به ابن الرضا شده بودند.
حضرت آیتالله
شبیری زنجانی میفرمود: مرحوم آیت الله حجت ـ رضوان الله تعالی علیه ـ
احتمال دادهاند که اینها (بنی عباس) خواستهاند با این لقب نشان بدهند که
چون امام رضا ـ علیهالسّلام ـ ولایتعهدی را قبول نمود، به دنیا گرایش
داشت (یعنی فرزندان امام رضا ـ علیهالسّلام ـ نیز گرایش به دنیا دارند)،
فلذا بیشتر بنی عباس این طور میگفتند.
البته آیتالله شبیری
بر این نظر است که چون امام رضا ـ علیهالسّلام ـ با تمام فرقههای مذهبی و
علمی و کلامی مناظره نموده و در میان تمام فرقهها مشهور شد، فلذا شهرت
امام رضا ـ علیهالسّلام ـ در بین تمام فرقهها به خاطر مقام رفیع علمیشان
سبب شده بود که فرزندان آن حضرت به این عنوان «ابن الرضا» مشهور و به این
عنوان شناخته شوند.
چون ائمه در بین شیعیان و علمای شیعه و
مسلمانان شناخته شده بودند و بنی عباس هم آنها را به عنوان علویان،
میشناختند لذا این فرقههای دیگر مذهبی و علمی بودند که بعد از مناظرات
علمی با امام رضا ـ علیهالسّلام ـ آشنا شدند و تحت تأثیر مقام علمی و
معنوی امام قرار گرفتند لذا فرزندان آن حضرت به «ابنالرضا» معروف شدند.
فروش آرشیو کامل فیلم های جکی چان در :
http://jakifilms.blogfa.com
بهترین فیلم های کمدی-رزمی در دنیا
هر DVD فقط 2000 تومان
ممنون از حضور و نظرتون
یا علی
سلام
با مطلبی با عنوان «سیلی آبدار امام خمینی به یک درویش» به روزم.
خوشحال میشم نظرتون رو در موردش بگید.
تشکر
علیک سلام
ممنون از حضور و نظرتون
یا علی
سلام خوبی من برای یه چیزی اومدم که کمکم کنی
این آهنگ وبلاگت خیلی بدلم نشست
خوشحالم که اومدم و اینو شنیدم
ولی الان دارم گریه میکنم
علیک سلام
ممنون از حضور و نظرتون
یا علی
داداش میخوام اگه امکانش هست کد نظرات رو برام بفرستی من کد جدید رو ندارم ممنونت میشم
سلام
مطلب خیلی مفیدی بود.
موزیک های زمینه تون هم عالی هستن
موفق باشید ان شاء الله
یا علی
علیک سلام
ممنون از حضور و نظرتون
یا علی