تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

نقش آیت الله ملا علی کنی (ره) در نگهبانی از دین و مبارزه با استعمار در دوران قاجاریه

ملا علی کنی فرزند میرزا قربانعلی آملی در سال 1220 هجری قمری در محله «کَن» واقع در شمال غرب تهران دیده به جهان گشود.ایشان در پایان کتاب «توضیح المقال فی علم الرجال» می‌نویسد: «نام من علی متولد 1220 قمری در قریه‌ای نزدیک تهران به نام کن (به تشدید نون) که در دامنه‌ی کوهی قرار گرفته و عرب‌ها دامنه‌ی کوه‌ها را «کن» می‌نامند چنان که خداوند در قرآن می‌فرماید: «و جعل من الجبال اکناناً.»ایشان پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانواده‌اش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد اما به دلیل مخالفت خانواده اش تا سن بیست سالگی نتوانست به آرزوی خود برسد.

ملا علی کنی (ره)

سرانجام پس از گذشت بیست سال از سن ملا علی کنی – که با پایداری زیاد و وساطتت افراد مختلف همراه بود – توانست رضایت والدین خود را کسب کند، او بی درنگ به منظور ورود به حوزه علمیه تهران بار سفر بر بست و از خاندان و روستای کن خداحافظی کرد.طلبه جوان، پس از ورود به تهران، در مدرسه مروی که از بهترین مدارس علوم دینی بود مستقر گردید و با پیگیری تمام، دروس مقدماتی خویش را تکمیل و فقه و اصول را که از درسهای سطوح عالی به شمار می آیند – نزد اساتید آن حوزه شروع کرد و پس از مدتی درس و بحث، این شهر را ترک کرد و از آن جا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی (متوفی 1290 ق) استفاده کرد . سپس آماده سفر به نجف اشرف شد تا از ذخایر گران سنگ آن حوزه بهره برد. اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «کنی» در حوزه نجف عبارت بودند از: شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی 1266 ق)، شیخ حسن کاشف الغطاء (متوفی 1262 ق) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی 1273 ق). در کنار حوزه نجف، حوزه علمیه کربلا نیز جایگاه پرورش دانش طلبان بود. شیخ علی کنی در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین علیه السلام از محضر دو استاد برجسته‌ای چون شریف العلماء مازندرانی (متوفی 1245 ق) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی 1262 ق) کسب فیض کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.در سال 1244 هـ. ق طاعون مرگباری در عراق پدیدار شد و جان هزاران مرد و زن شهر و روستای آن کشور را گرفت.بسیاری از مردم برای در امان ماندن از بیماری، خانه و کاشانه خود را ترک کردند و به طور موقت به مکانهای امن روی آوردند.علما و طلبه های نجف و کربلا نیز بناچار شهر را ترک کردند و مدتی از درس و تحصیل بازماندند. شیخ علی کنی نیز از آن جمله بود که در طول زمان شیوع این بیماری خارج از حوزه به سر می برد . او با پایان طاعون در سال 1246 به نجف اشرف بازگشت و به تکمیل درسهای خویش پرداخت.زمانی که او به نجف وارد شد خبر ارتحال استاد فرزانه اش، شریف العلماء مازندرانی – که در اثر ابتلا به طاعون به دیار حق شتافته بود – وی را به غم و سوگ نشاند؛ حادثه ای که حوزه های علمی را تکان داد. دوستان هم حجره‌ای او در حوزه علمیه نجف عبارت بودند از ملا علی خلیلی (متوفی 1297 ق)، شیخ عبدالحسین تهرانی (متوفی 1286 ق) و سید زین العابدین طباطبایی حائری (متوفی 1292 ق).آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد می‌کند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه بسر می‌بردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله می‌رفت و از گوشه و کنار مسجد ـ‌‌ بدون این که کسی بفهمد ـ نان خشک جمع می‌کرد و به مدرسه می‌آورد و گذران هفته را از آن ها می‌کرد!».

 

ادامه مطلب ...

سالروز رحلت آیت‏ اللَّه "مـحـمـد کـوهـستانی بهشهـری"

در یکی از روزهای سال 1308 قمری ( 1267 هـ. ش ) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود. نامش را به نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم "محمد" نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده گردد.پدرش عالم پارسا و فقیه وارسته آیت الله محمد مهدی کوهستانی از عالمان برجسته و با فضل به شمار می آمدشیخ مهدی با دختر عالم ربانی مرحوم ملا محمد باقر ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک تنها یادگارش آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.


    آیت اله محمد کوهستانی بهشهری
بیشتر تحصیلات مقدماتی معظم له در حوزه بهشهر بود ولی در این میان مدتی در حوزه علمیه ساری درس خواند. چند ماهی نیز در حوزه علیمه بابل در مدرسه « کاظم بیک» و « سقا» نزد اساتید آن سامان به تحصیل پرداخت

آیت الله کوهستانی پس از اتمام علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و مقداری از فقه و اصول جهت ادامه تحصیل عازم حوزه مشهد گردید.آیت الله کوهستانی پس از اقامت طولانی در جوار حضرت رضا علیه السلام جهت تحکیم مبانی اجتهاد و رسیدن به مدارج عالیه علمی، حدود سال 1340 قمری رهسپار حوزه بزرگ و پرآوازه نجف اشرف گردید. ورود ایشان به حوزه نجف زمانی بود که حوزه در اوج شکوفایی علمی و معنوی به سر می برد و استوانه های بزرگ فقاهت و عدالت بر کرسی تدریس تکیه زده بودند

سرانجام آیت الله کوهستانی پس از قریب نه سال اقامت در جوار آن امام همام و بهره گیری از محضر اکابر علم و عمل و دست یابی به مراتب والای علمی و عرفانی و رسیدن به مرتبه عالی اجتهاد آهنگ وطن کرد. یعنی پس از قریب بیست سال تلاش علمی و عملی در سال 1348 قمری به زادگاه خویش بازگشت.

مبارزه با فساد

آیة الله کوهستانی از مفاسد روز افزون اجتماعی و حرکت‌هایی که سقوط اخلاقی اجتماع را به دنبال داشت، سخت آزرده خاطر می‌شد. در زمان طاغوت ، در شهر نکا ، شخصی در پی احداث ساختمان برای سینما بر آمد. از آن جا که در آن زمان، سینما لانه فساد بود، آیة الله کوهستانی بانی ساختمان را فراخواند، و با شیوه شایسته اسلامی او را منصرف ساخت و در نتیجه، ساختمانی که به منظور ترویج منکرات آماده می‌شد، به مسجد تبدیل گردید و آیة الله کوهستانی نخستین نماز جماعت را در آن اقامه فرمود. بانی ساختمان به مناسبت این که چنین توفیقی را به دست آورده بود، نام مسجد را «توفیق» نهاد .

 دختر مکرمشان نقل میکند :

 پرسیدم : آقا جان میتوانی با دهانت ذکر بگویی ؟ فرمود : « خدا لعنت کند شیطان را هر وقت می خواهم ذکر بگویم سرفه ام میگیرد ، اما من دهان شیطان را مشت میزنم و هر طور است ذکر خودم را میگو یم »

آقا ابطحی می‌نویسد:

« آیة الله کوهستانی در پرتو ایمان و تقوا ، توانست به ملکه زهد و قناعت دست یابد. وی خود را با محرومان شریک دانست و راه غلبه بر فقر را عملاً نشان داد. او با این که می‌توانست وسایل زندگی بهتری برای خود فراهم نماید، در کمال سادگی و بدون آلایش به سر برد. در و دیوار منزل قدیمی، لباسهای کرباس، ظروف گلین و فرش حصیری منزل او بیانگر زهد و تقوای او بود


ادامه مطلب ...

درس هایی از زندگی گوهربار آیت اله محمد کوهستانی (ره)

شهید رزاق(رضا) چراغی

در یکی از روزهای سال 1308 قمری ( 1267 ه.ش ) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود که سیمای ملکوتی اش آینده ای بس درخشان را نوید می داد.نامش را به نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم « محمد » نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده گردد.


محمد، دست خالی است !

مرحوم آیت الله کوهستانی در این اواخر عمر بسیار نگران آخرتش بود، با همه زهد و ورع، خود را دست خالی می دید، از این رو هرگاه برخی از شاگردان او از قبیل شهید هاشمی نژاد و دیگر فضلا که از مشهد به حضورشان می رسیدند، می فرمود:
« سلام مرا به امام رضا علیه السلام برسانید و بگویید شیخ محمد دارد می آید، ولی دست خالی است. »
فرزندشان می گوید:روزی یکی از علمای منطقه در محضرش حضور داشت وقتی نگرانی ایشان را از سفر آخرت مشاهده نمود به ایشان عرض کرد: شما کارها و وظایفتان را به خوبی انجام دادید و نباید مشکلی داشته باشید. آقا با چهره ای برافروخته در جوابش فرمودند:
« چه می گویی؟ امامی مثل علی علیه السلام وقتی که می خواهد از دنیا برود می گوید، نمی دانم خدا با من چه طور می خواهد معامله کند؟ »

پناهندگی به حضرت رضا(ع)

روزهای آخر حیات که هر لحظه به مرگ نزدیک تر می شد؛ در حالی که ترس تمام وجود او را احاطه کرده بود، فرمودند:
« حتماً مرا به مشهد ببرید من باید پناهنده به حضرت رضا علیه السلام شوم. جنازه مرا ببرید دور ضریح مطهر طواف بدهید من پناهنده به آن حضرت بشوم، آن گاه هر جا خواستید دفن نمایید. »

ادامه مطلب ...

زندگینامه علامه العمری رهبر شیعیان عربستان ؛ 60 سال مبارزه در کانون وهابیت

 

 «علامه العمری» رهبر شیعیان عربستان که هفته گذشته در مدینه منوره درگذشت از شاگردان علامه نائینی و آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی بود و با وجود تحمل 45 سال زندان آل سعود، از انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان حمایت می کرد. وی که در میان عربستانی ها به عنوان «پدر روحانی شیعیان» خوانده می شود؛ در سال 1911 میلادی (1332هجری قمری) در مدینه منوره به دنیا آمد. 16 ساله بود که به امر پدرش شیخ علی بن احمدالعمری وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد.رهبر معنوی شیعیان عربستان پس از مدت ها تحصیل در حوزه نجف در سال 1370 هجری قمری (1950 میلادی) به مدینه منوره بازگشت و تبلیغ خود برای مکتب اهل بیت (ع) را در این شهر آغاز کرد.شیخ العمری که اکثر حجاج ایرانی زائر قبر نورانی پیامبر اکرم (ص) پشت سر او در مسجد شیعیان مدینه نماز خوانده اند؛ در طول بیش از 60 سال حضور خود خدمات اجتماعی و دینی بسیاری به اقلیت شیعه مدینه ارائه داد.در مزرعه آیت الله محمدعلی العمری، مسجد شیعیان و نیز دفتر کار وی قرار دارد و این مسجد هر روزه پذیرای تعداد زیادی از زوار شیعه و ایرانی است که معمولاً شب ها به مسجد شیعیان عربستان می روند و صدای «اشهد ان علیاً ولی الله» را در غربت مدینه می شنوند.
شیرازی از آگاهان به مسائل شیعیان عربستان در این باره می گوید: شیخ محمد علی العمری فرد بسیار مبرز و زجر کشیده ای است ؛ دولت سعودی چندین بار حکم اعدام ایشان را صادر کرد، اما خوشبختانه اجرا نشد و کسانی که حکم را صادر کرده بودند مشکلاتی برای شان به وجود آمد و دچار بلا شدند.علامه العمری در یکی از این جریان ها سال ها پیش با انتشار اعلامیه هایی در دفاع از شیعیان و حقوق آنها در عربستان و به ویژه شهر مدینه بین اقشار مختلف مردم، به اصرار وهابی ها به زندان افتاد و دادگاه سعودی وی را به اعدام محکوم کرد، اما علامه العمری از اعدام جان سالم به در برد.
وی خاطره آن حادثه را اینچنین تعریف کرده است: «همه چیز دست به دست هم داد تا من را اعدام کنند و پس از چندماه زندانی شدن سرانجام روز اعدام فرا رسید؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شیعه و برخی عاملان حکومت به پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا (س) توسل کرده و زیر لب با خودم گفتم: یا حضرت زهرا من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما به پای چوبه دار آمده ام. یاری ام کن! وقتی طناب دار را کشیدند پس از حدود 30 ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم و دیگر چیزی از آن لحظه هم بیاد نمی آورم و وقتی به هوش آمدم 35 روز گذشته بود و در یکی از بیمارستان های مدینه بستری بودم و فهمیدم نجات یافته ام.»
شیرازی در ادامه صحبت هایش درباره علامه العمری از حمایت او از انقلاب اسلامی و همچنین کمک وی به شیعیان لبنان در جنگ 33 روزه نیز یاد می کند سرانجام این عالم ربانی در اثر جمع شدن آب در کبدش به کما رفته و به دیدار حق شتافت.


منبع : http://www.sobhesadegh.ir

زندگینامه شهید عبدالکریم هاشمی نژاد (ره)

  مردی از تبار علم و ادب و اخلاق آگاه و عالم به همه مسایل اجتماعی که در طول دوران زندگی خود سراسر مبارزه و جنبشی بوده است . سیر مبارزاتی وی از سال 1342 به اوج رسید و تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانیهای پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است . در تعقیب و گریزها و بازداشتها و در پاسخ به سئوالات ساواک با زیرکی خاصی عمل نموده که به ظاهر تسلیم اما در باطن استوار و پرخروش بود که همه اینها عامل برآشفتگی رژیم منحوس پهلوی و دستگاههای اطلاعاتی شاه شده بود . از طرفی نقشی ارزنده در شکل دادن مردم در به ثمر رساندن  انقلاب اسلامی ایران داشته است.

 

 

 
زندگینامه شهید :

  درتاریخ 5/5/1311شمسی در شهر علم خیز بهشهر از استان مازندران در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن مردی با ایمان و با تقوا و کاسب محل بود که با زحمت فراوان مخارج  زندگی خود و خانواده اش را تامین می کرد.

 دوران رشد و بالندگی سید عبدالکریم با اوجگیری حکومت دیکتاتوری رضاخان مواجه بود. رضاخان در دوران حکومت ننگین خود دین و دینداری را تحت فشار  و اختناق قرارداده بود و در شهریور 1320 یعنی زمانی که سید عبدالکریم  10 ساله بود خاک ایران را ترک می کند و پسرش محمد رضا به حمایت انگلیس و آمریکا بر تخت سلطنت قرار می گیرد که او نیز دنباله روی سیاستهای پدرش بود.در همین ایام سید عبدالکریم که دارای هوش و ذکاوت خاصی بود ضمن درس خواندن بعد ازظهرها در مغازه پدرش به او کمک می کرد و از آنجائیکه علاقه شدید به علم داشت ‘  با تشویق پدرش در حوزه علمیه ی آیت ا... کوهستانی در روستای کوهستان در 6 کیلومتری بهشهر همراه دیگر طلبه های جوان و با هدفی پاک و بی آلایش و با اخلاص و تشنه علم و اخلاق مجذوب رفتار حکیمانه آن استاد الهی شده و با جدیت و تلاش به تحصیل علم پرداخت تا جائیکه در طول 4 سال دروس مقدماتی و مقداری از درس سطح فقه و اصول را به پایان رساند . این دوره از زندگی اش نقطه عطفی بودکه با عظمت و زیبایی از آن یاد می کرد. پس از این ایام با کسب اجازه از محضر استاد کوهستانی عازم حوزه علمیه قم شده و به ادامه تحصیل در زمینه فقه و اصول پرداخت و از اساتید بزرگی  بهره برد و در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام  بروجردی ‘ علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) شرکت نمود و از اساتید دیگرآیت ا... صدوقی سید رضا صدر  آیت ا... مجاهدی و مرحوم  داماد کسب علم نمود و در سال 1340 پس از فوت آیت ا... بروجردی به مشهد مقدس مشرف شد و در درس آیت ا... میلانی و آیت ا...  شیخ مجتبی قزوینی به تحصیل پرداخت .


ادامه مطلب ...