تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

یوم الهدم ؛ 8 شوال سالروز تخریب قبرستان بقیع

تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...


در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر ، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام –  و بسیاری قبور دیگرپرداختند . ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند .
طبق نقل تاریخی آن ها در این حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و ... به یغما بردند . و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود . صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب "تاریخ امملکه العربیه السعودیه کما عرفت" بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد : در سال 1216 امیرسعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بیشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلی به نام ابیض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود) .


ادامه مطلب ...

زندگینامه علامه العمری رهبر شیعیان عربستان ؛ 60 سال مبارزه در کانون وهابیت

 

 «علامه العمری» رهبر شیعیان عربستان که هفته گذشته در مدینه منوره درگذشت از شاگردان علامه نائینی و آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی بود و با وجود تحمل 45 سال زندان آل سعود، از انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان حمایت می کرد. وی که در میان عربستانی ها به عنوان «پدر روحانی شیعیان» خوانده می شود؛ در سال 1911 میلادی (1332هجری قمری) در مدینه منوره به دنیا آمد. 16 ساله بود که به امر پدرش شیخ علی بن احمدالعمری وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد.رهبر معنوی شیعیان عربستان پس از مدت ها تحصیل در حوزه نجف در سال 1370 هجری قمری (1950 میلادی) به مدینه منوره بازگشت و تبلیغ خود برای مکتب اهل بیت (ع) را در این شهر آغاز کرد.شیخ العمری که اکثر حجاج ایرانی زائر قبر نورانی پیامبر اکرم (ص) پشت سر او در مسجد شیعیان مدینه نماز خوانده اند؛ در طول بیش از 60 سال حضور خود خدمات اجتماعی و دینی بسیاری به اقلیت شیعه مدینه ارائه داد.در مزرعه آیت الله محمدعلی العمری، مسجد شیعیان و نیز دفتر کار وی قرار دارد و این مسجد هر روزه پذیرای تعداد زیادی از زوار شیعه و ایرانی است که معمولاً شب ها به مسجد شیعیان عربستان می روند و صدای «اشهد ان علیاً ولی الله» را در غربت مدینه می شنوند.
شیرازی از آگاهان به مسائل شیعیان عربستان در این باره می گوید: شیخ محمد علی العمری فرد بسیار مبرز و زجر کشیده ای است ؛ دولت سعودی چندین بار حکم اعدام ایشان را صادر کرد، اما خوشبختانه اجرا نشد و کسانی که حکم را صادر کرده بودند مشکلاتی برای شان به وجود آمد و دچار بلا شدند.علامه العمری در یکی از این جریان ها سال ها پیش با انتشار اعلامیه هایی در دفاع از شیعیان و حقوق آنها در عربستان و به ویژه شهر مدینه بین اقشار مختلف مردم، به اصرار وهابی ها به زندان افتاد و دادگاه سعودی وی را به اعدام محکوم کرد، اما علامه العمری از اعدام جان سالم به در برد.
وی خاطره آن حادثه را اینچنین تعریف کرده است: «همه چیز دست به دست هم داد تا من را اعدام کنند و پس از چندماه زندانی شدن سرانجام روز اعدام فرا رسید؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شیعه و برخی عاملان حکومت به پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا (س) توسل کرده و زیر لب با خودم گفتم: یا حضرت زهرا من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما به پای چوبه دار آمده ام. یاری ام کن! وقتی طناب دار را کشیدند پس از حدود 30 ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم و دیگر چیزی از آن لحظه هم بیاد نمی آورم و وقتی به هوش آمدم 35 روز گذشته بود و در یکی از بیمارستان های مدینه بستری بودم و فهمیدم نجات یافته ام.»
شیرازی در ادامه صحبت هایش درباره علامه العمری از حمایت او از انقلاب اسلامی و همچنین کمک وی به شیعیان لبنان در جنگ 33 روزه نیز یاد می کند سرانجام این عالم ربانی در اثر جمع شدن آب در کبدش به کما رفته و به دیدار حق شتافت.


منبع : http://www.sobhesadegh.ir