تاریخ تولد و وفات حضرت معصومه (س) تا زمان زیادی بر مردم پنهان و غیر معلوم بود، جناب حجة الاسلام آقای حاج شیخ جواد مجتهد در مسافرت به مکه معظمه در مدینه طیّبه در کتابخانه مبارکه به زحمت زیاد این تاریخ را به دست آورد. در کتاب «نزهة الأبرار فی نسب اولاد الائمة الأطهار» و در کتاب «لواقح الأنوار فی طبقات الأخیار»، که کتاب مفصّلی است، نقل می فرماید:
«ولدت فاطمة بنت موسی بن جعفر فی مدینة المنورة غرّة ذوالقعدة الحرام سنة 173 ثلاث و سبعین و مائة بعد الهجرة النّبویّة صلی الله علیه و آله، و توفیّت فی العاشر من ربیع الثانی فی سنة 201 احدی و ماتین؛ حضرت فاطمه دختر حضرت کاظم علیهماالسلام در روز جمعه ذوالقعدة الحرام در سال 173 در مدینه طیبه متولد شد و در دهم ماه ربیع الثانی در سال 201 از هجرت در شهر قم وفات فرمود.» . پدر آن حضرت امام هفتم شیعیان، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ، است که او را «ابوالحسن اول» نیز نامیده اند. برطبق شواهد تاریخی، مادر حضرت معصومه علیهاالسلام همان مادر حضرت رضا علیه السلام و زنی پاک و باایمان بوده است. برای ایشان نام هایی چون خیزران، ام البنین و نجمه روایت شده است؛ اما پس از آن که امام رضا علیه السلام از ایشان متولد شد، او را «طاهره» نامیدند.بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: ?من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم. این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.
مقام عصمت که عالی ترین مقام معنوی و پاکی است، درجاتی دارد، و در وهله اوّل بر دو گونه است: 1. معصوم از خطاء 2. معصوم از گناه.حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ مانند حضرت زینب ـ علیها السّلام ـ در یکی از درجات عصمتند، گر چه در درجات چهارده معصوم ـ علیهم السّلام ـ نباشد.روایت شده حضرت امام رضا (ع) فرمودند: «من زار المعصومه بقم کمن زارنی»
جانشین امام جعفر صادق (ع) کیست ؟ اسماعیل ؛ عبد الله أفطح یا موسی کاظم
جریانی با محوریت اسماعیل، بزرگ ترین فرزند امام صادق (ع) تشکیل شد و بسیاری
از شیعیان، گمان می بردند که طبق روال معمول که فرزند بزرگ تر به جای پدر
می نشیند، او نیز جانشین پدرش خواهد شد!بر همین اساس، پرسش هایی نیز از امام صادق (ع) انجام می شد که ایشان به
دلیل شرایط خفقان آن روزگار ؛ پاسخ صریحی ارائه نمی فرمودند، بلکه با اشاره
و کنایه مطالبی را اظهار می داشتند که به یک مورد آن اشاره می نماییم:
|
قول
الصادق علیه السلام : ما بدا لله بداء کما بدا له فی إسماعیل ابنی ،یقول :
ما ظهر لله أمر کما ظهر له فی إسماعیل ابنی إذ اخترمه قبلی لیعلم بذلک أنه
لیس بإمام بعدی .
کلام امام صادق علیه السلام : برای خداوند بدایی صورت
نگرفت مثل آنچه که در اسماعیل فرزندم صورت گرفت .ایشان می فرمایند که از
خداوند امری ظاهر نشد ( از جهت تعجب برانگیز بودن برای مردمان ) همانطور که
در مورد اسماعیل فرزندم صورت گرفت . زیرا وی را قبل از من از دنیا برد تا
همگان بدانند که وی بعد از من امام نیست .(التوحید ، الشیخ الصدوق ، ص 336)
در هنگام دفن اسماعیل تابوت او را پیش از دفن چندین بار به زمین نهادند و هر بار امام صادق (ع) می آمد و پارچه را از روی صورتش بر می داشت و در روی او نگاه می کرد . مقصود امام (ع) از این کار این بود که مرگ او را پیش چشم آنان که گمان جانشینی و امامت او را داشتند قطعی کند و شبهه آنان را درباره زنده بودنش برطرف سازد(درسنامه مهدویت ج1 ص 109 )
جریان دوم؛ گرد محور عبدالله افطح؛ فرزند بعدی امام صادق (ع)؛ که از
اسماعیل کوچک تر و از امام کاظم (ع) بزرگ تر بود، شکل گرفت. ممکن است همان
ذهنیتی که در میان شیعیان وجود داشت مبنی بر این که بعد از رحلت یک امام،
فرزند بزرگ تر او، جانشین پدرش خواهد شد، در شکل گیری این جریان که به
“فطحیه” نامیده می شد، تأثیر گذار بود!
شیعیان روایتی دارند که در آن آمده است :الأمر فی الکبیر ما لم تکن فیه عاهة :امامت در فرزند بزرگ است ، مگر اینکه وی بیماری داشته باشد - که سبب رویگردانی مردم از وی شود -(الکافی ج 1 ص258 ) ، که البته این روایت از جهت رجالی با سند صحیح به دست ما نرسیده است و در آن سهل بن زیاد ابو یحیی الواسطی است که امامی است اما وثاقت وی ثابت نشده است. و تحریف مضمون همین روایت بود که سبب گمراهی عده ای از شیعیان بعد از شهادت امام صادق علیه السلام گردید ؛ زیرا عبد الله أفطح فرزند دیگر امام ، از امام کاظم علیه السلام بزرگتر بود و لذا عده ای با تحریف این روایت قسمت آخر آن را که می گوید امام نباید از جهت جسمی مشکلی داشته باشد ، برداشته و از آن برای اثبات امامت عبد الله افطح استفاده کردند. زیرا سر عبد الله افطح ، حالت طبیعی نداشت و لذا به وی افطح می گفتند ).
اما بعد از طرح پرسش هایی دینی از او که نتوانست از عهدۀ پاسخ گویی آنها برآید و نیز دیدن
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:((خَمْسٌ مَنْ لَمْ تکُن فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ قِیلَ وَ مَا هُنَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ(صلی الله علیه و آله و سلم) الدِّینُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الْأَدَبِ وَ خَمْسٌ مَنْ لَمْ تکُن فِیهِ لَمْ یَتَهَنَّأِ الْعَیْشُ: الصِّحَّةُ وَ الْأَمْنُ وَ الْغِنَاءُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ))(93) پنج چیز است که اگر کسی آنها را دارا نباشد کثیری از بهره مندی ها(و داراییها ) را ندارد.گفته شد چیست آنها یابن رسول الله؟حضرت فرمود: دین، عقل، حیا،حسن خلق و حسن ادب در ادامه فرمودند: پنج چیز است که اگر کسی آنها را دارا نباشد زندگی اش به کام نباشد؛ سلامتی، امنیت، بی نیازی، قناعت و انیسی که موافق اوست.اگردو رکن خانواده ای این صفات دهگانه را داشته با شند مصداق این حدیث شریف شده وخانواده ای کامل هستند.
سیره امام خمینی (ره)
خوش خُلقی با همسر : همسر،
فرزندان و خدمت گزارانی که سالیانی دراز در کنار امام خمینی بودند، همگی
به حُسن رفتار امام راحل در محیط خانواده گواهی داده اند. همسر امام در این
باره می گوید:
امام خمینی در بیان قدردانی از همسر خویش چنین گفته است: «فداکاری ای که خانم در زندگی کرده اند، هیچ کسی نکرده است. همسر امام در پاسخ به این پرسش که امام چگونه همسری است و در طول سال های زندگی با شما چگونه رفتار کرده است، می گوید:رفتار ایشان با من، بسیار خوب بوده است. من از ایشان، خیلی راضی هستم. همیشه احترام مرا داشته اند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی کنند. اگر لباس و حتی چای بخواهند، می گویند: ممکن است، بگویی به من فلان لباس را بدهند! حتی گاهی خودشان چای خودشان را می ریزند. امام، محیط زندگی را و احترام به همسر و فرزندان را، بخشی از سلامت و سعادت جامعه آینده می دانند.حضرت امام [کارهای خانه] جارو کردن و ظرف شستن و حتی شستن روسری بچه خودمان را هم وظیفه من نمی دانستند و اگر به جهت نیاز گاهی به این کارها دست می زدم، ناراحت می شدند و آن را به حساب نوعی اجحاف نسبت به من می گذاشتند.
خانم فریده مصطفوی، دختر امام تأکید می کند:«هیچ وقت ما ندیدیم ایشان[امام] به خانم بگویند «فلان کار را انجام بده» و یا حتی «یک چای برای من بریز»... خیلی به ایشان[مادرم] اظهار محبّت و علاقه می کردند و مقید بودند این اظهار محبّت و علاقه را جلوی ما فرزندان هم علنی کنند. امام احترام فوق العاده برای خانم قائل بودند... در طول شصت سال زندگی، هیچ وقت یک لیوان آب از خانم نخواستند...
بیعت عمومی مردم با امیر المومنین
مورّخین مینویسند که مردم مثل مور و ملخ به درِ خانهی امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» آمدند. خود حضرت میفرمایند:فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَم .و ناگهان دیدم مردم از هر سوى، روى به من نهادند، و چون یال کفتار پس و پشت هم ایستادند، چندان که حسن و حسین فشرده گشتند و دو پهلویم آزرده. به گـرد من فراهـم آمدند چـون گلهی گوسفند سر نهاده به هم.
روز دوّم، امام«سلام الله علیه» به منبر رفتند تا رؤوس برنامهها و اصلاحات خود را برای مردم تشریح کنند.ایشان طی خطبهای خطاب به مردم فرمودند: چون پیامبر خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» از دنیا رفت، مردم، ابوبکر را به خلافت رساندند. پس از آن، ابوبکر، عمر را به خلافت برگزید. عمر هم به روش ابوبکر، عمل کرد. آن گاه، خلافت را در شورای شش نفره قرار داد و نتیجهی امر، به حکومت عثمان منتهی شد و از او کارهایی سر زد که نزد شما ناپسند بود، تا این که محاصره و کشته شد. سپس با رغبت نزد من آمدید و از من خواستید که رهبری شما را بپذیرم .... من شما را بر روش پیامبرتان وا میدارم و آن چه را بدان مأمورم، در میان شما به اجرا میگذارم، اگر پا به پایم استقامت ورزید.آگاه باشید که جایگاه من نسبت به پیامبرخدا«صلی الله علیه و آله و سلم» پس از مرگش، مانند جایگاه من در زمان حیات اوست. پس بر آن چه بدان امر میشوید، پایبند باشید و از آن چه از آن نهی میشوید، خودداری ورزید. در هیچ کاری شتاب مکنید، تا آن را برایتان روشن سازم....آگاه باشید که خداوند، از فراز آسمان و عرش، آگاه است که حکومت بر امّت محمّد«صلی الله علیه و آله و سلم» را خوش نمیداشتم تا این که رأی شما بر این امر، متّفق شد.....امّا اینک که رأی شما بر حکومتِ من متعلّق شد، مجالی برای کنارهگیری نیست.مبادا فردا مردانی از شما که در لذّتهای دنیا غرق شدند،
بُستانها گرفتند، نهرها جاری کردند، بر اسبان چالاک سوار شدند و کنیزکان زیبا روی گرفتند، وقتی که آنان را از آن چه در آن غوطهور شدند، باز داشتم و به حقوقی که میشناسند، بازشان گرداندم، از من خُرده گیرند و مپسندند و بگویند: پسر ابوطالب، ما را از حقوقمان، محروم ساخت ....
هنگامی که در مدینه با ایشان بیعت کردند فرمودند : آنچه مىگویم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم .آن کس که حوادث عبرتآموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد ، پرهیزگاریش او را از آلودهشدن به کارهاى شبههناک باز مىدارد . بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند ، پیامبرتان را مبعوث داشت ، در معرض آزمایش واقع شدهاید .سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است ، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مىشوید تا صالح از فاسد جدا گردد . یا همانند دانه هایى که در دیگ مىریزند ، تا چون به جوش آید ، زیر و زبر شوند . پس ، پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان ،پست ترینتان . واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند .... ( خطبه 16 نهج البلاغه )
ادامه مطلب ...حضرت علی بن ابیطالب«سلام الله علیه»سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیزده رجب متولّد شدند. در میان شیعه مسلّم و در میان اهل سنّت مشهور است که ولادت امیرالمؤمنین«سلام الله علیه»در خانهی خدا اتّفاق افتاده است؛ امتیازی که هیچ کس از زمان حضرت آدم«سلام الله علیه»تا روز ولادت امیرالمؤمنین«سلام الله علیه»و از آن روز تا به حال نداشته و از این به بعد هم نخواهد داشت. مرحوم علّامهی امینی در کتاب ارجمند «الغدیر»، این قضیّه را از پنجاه کتاب از شیعه و شانزده کتاب از اهل سنّت نقل کرده است. برخی از علمای اهل سنّت هم در این زمینه ادعای تواتر اخبار کردهاند (مطالعه کنید) (مطالعه بیشتر ...).
فضایل امیرالمومنین علیه السلام
ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمیتوان درک کرد. همین مقدار بس
است که بگوییم: عمر هنگام مرگ، شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی
یادآور شد، اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یَا عَلِیُّ لَوْوُزِنَ
اِیمَانُکَ بِایمَانِ اَهْلِ السَّمَواتِ وَالاَرْضٍ لَیَزیدُ اِیْمانُکَ
اِیمَانَهُمْ. «ای علی! اگر ایمان همۀ خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم،
ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.» و این جمله، جملهای بود که مکرر از
زبان رسول اکرم(ص) شنیده میشد.
عدالت امیرالمؤمنین(ع)
جرج جرداق مسیحی، کلام رسایی دربارۀ عدالت علی دارد: قُتِلَ فِی مِحْرابِهِ لِعَدِالَتِهِ: «علی(ع) کشته عدالت خویش است.»
علی، عدالت مجسم است. وقتی میشنود که فرماندارش ابن عباس نسیه میگیرد و
از مقامش سوء استفاده میکند و نسیه را به تأخیر میاندازد، نامه عتاب
آمیزی به او مینویسد و در آن نامه میگوید: «من راضی نیستم که فرماندارم
سوء استفاده کند و نسیه را تأخیر اندازد.» ابن عباس میگوید: باری از درهم و
دینار را به خدمت علی(ع) میبردم که در راه دیدم شمشیر علی را میفروشند.
چون به خدمتش رسیدم و سبب فروش شمشیر را پرسیدم، فرمود: «شلوار نداشتم و
میخواستم از پول آن شلواری تهیه کنم.»
امام علی بن محمدالهادی علیه السلام دهمین پیشوای شیعیان درنیمه ذی الحجة سال .212 در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» متولد شد.آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام عسکری علیه السلام به دستور خلیفه عباسی به سامرا (عسکر) برده شدند و تا آخر عمر در آنجا تحت نظر قرار داشتند از این رو به عسکریین شهرت یافتند.
امام دهم با القاب متعددی از جمله : نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکری که مشهورتر از همه "هادی" و "نقی" است نامیده شده اند وکنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام نیز ابوالحسن بود، امام هادی علیه السلام به ابوالحسن ثالث مشهور شدند. پدر بزرگوارش امام جواد علیه السلام و مادر گرامیش سمانه ، بانویی با فضیلت و با تقوا بود.امام هادی علیه السلام در سن 8 سالگی بعد از شهادت امام نهم علیه السلام به امامت رسیدندو درمدّت33سال امامت خود با چند تن از خلفای عباسی (معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز) معاصر بود.حضرت هادی(ع) با کسی زندگی کرد که امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه او را شقیترین خلفای بنیعباس شمرده است. حضرت هادی با کسی بود که نه فقط حضرت را زندان میکرد و در مقابلش قبر میکند و در زندان تاریک او را نگاه میداشت؛ بلکه آب به قبر ابیعبدالله الحسین(ع) بست و آنجا را شیار کرد و قبر حسین(ع) را خراب نمود، و هرکه به زیارت حسین میرفت، دست او را قطع میکرد. راستی باید گفت متوکل عباسی از شقیترین خلفای بنیعباس است. متوکل کرامتها و معجزهها از حضرت میدید؛ ولی تنبه برای او پیدا نمیشد، تا بالاخره به واسطه توهینی که به حضرت نمود، از دنیا رفت.متوکل چون فتح بن خاقان را به وزارت خود منصوب کرد، امر نمود که همه بزرگان در رکاب او و فتح بن خاقان پیاده راه میروند. راوی میگوید: «حضرت هادی را دیدم که در آن هوای گرم پیاده میرود. به ایشان گفتم: نباید شما را به چنین کاری وادارند. حضرت فرمودند: اینها قصدشان از این کار استخفاف من است؛ ولی نمیدانند که من از ناقه صالح کمتر نیستم.» میگوید این جمله را نزد بزرگی گفتم. او گفت متوکل بیش از سه روز زنده نیست؛ زیرا خداوند درباره قوم صالح میفرماید: چون ناقه را پی کردند، بیش از سه روز زندگی نکردند. سه روز تمام نشده بود، که منتصر عباسی پسر متوکل با چند نفر از غلامان خود وارد جلسه متوکل شدند و فتح بن خاقان را با متوکل پارهپاره کردند.
فضایل امام هادی ( علیه السلام )
از آن بزرگوار روایت شده که فرموده اند: مَنْ یَتّقِ اللّهَ یُتَّقی
وَمَنْ یُطِعِ اللّهَ یُطاعُ؛ «هرکه از خدا بترسد و تقوا پیشه خود کند، همه
از او میترسند و از او حساب میبرند، و هر کس که اطاعت خداوند کند، همه
از او اطاعت میکنند.»این جمله، جملهای است که به تجربه اثبات شده است. علاوه بر اینکه آیات و
روایات فراوانی آن را تأیید میکند، خداوند متعال میفرماید: اِنَّ
الَّذیِنَ آمَنُوا وَعَمِلُواالصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ
وُدّاً. « همانا کسانی که ایمان به خدا دارند و کار شایسته میکنند،
پروردگار عالم قطعاً محبت آنها را در دلها میریزد ـ همه مطیع آنها
میشوند، بر دلها حکومت میکنند. ـ»
. امام صادق میفرماید: مَنْ اَصْلَحَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللّهِ اَصْلَحَ اللّهُ دُنْیَاهُ و آخِرَتَهُ.«هرکه میان خود و خدای خود را اصلاح کند، پروردگار عالم، دنیا و آخرت او را اصلاح خواهد کرد.»امام دوم میفرماید: مَنْ اَرَادَ عِزّاً بِلاَعَشِیَرةٍ وَهَیْبَةٍ بِلاسَلْطَنَةٍ فَلْیَخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللّهِ اِلَی عِزً طَاعَتِهِ.«هرکه بدون اینکه عشیره و طایفه داشته باشد، عزت و شخصیت و ابهت در میان مردم بخواهد، بدوناینکه قدرت و سلطهای داشته باشد، باید از ذلت معصیت به درآید و لباس عزت اطاعت خداوند بپوشد.»
ادامه مطلب ...پنجمین امام شیعیان اثنی عشری، حضرت امام محمّد باقر(ع) است.ولادت حضرت را، نخسین روز ماه رجب سال ۵۷ هجری ذکر کرده اند و عده ای از مورّخین در سوّم ماه صفر سال ۵۸ هجری گفته اند.پدر بزرگوارش «امام علیّ بن حسین بن علیّ بن ابیطالب علیهم السلام» معروف به سجّاد(ع) و مادرش «فاطمه» معروف به امّ عبدالله (دختر امام حسن مجتبی علیه السلام) است
امام باقر(ع) بیش از سه سال از عمر خویش را در حالی که کودکی خردسال بود در عصر جدّش امام حسین(ع) گذراند و در آغاز زندگی خویش از نزدیک، حادثه خونین، اسفناک و تاریخی کربلا را شاهد بود.یعقوبی نقل می کند که حضرت باقر(ع) فرمود: “هنگامی که جدّم حسین بن علیّ(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و شهادت آن حضرت و آنچه که در آن روز بر ما گذشت را به یاد دارم… “.
امام باقر دو امتیاز در میان ائمه(ع) دارد. او جدد پدری ایشان امام حسین(ع) و جد مادری آن حضرت امام حسن(ع) است. از این جهت در حق ایشان گفته شده: «عَلَوِیٌّ مِنْ عَلَوِبَّیْنِ وَ فاطِمّیٌ مِنْ فاطِمَیَّیْنِ و هاشِمّیٌ مِنْ هاشِمَیَّیْنِ.» از نظر نسبت امتیاز فوقالعاده را دارا است. خصوصاً اینکه مادر ایشان فاطمه دختر امام حسن(ع) زنی بسیار عالمه و مقدسه بود. از امام صادق نقل شده که فرمود: «جدهام صدیقهای بود که در میان اولاد امام حسن، مثلش دیده نشده است».امتیاز دیگر آنکه وی پایهگذار انقلاب فرهنگی شیعه محسوب میشود. گرچه انتشار معارف شیعه به دست امام صادق(ع) صورت گرفت؛ ولی به دست امام باقر پایهگذاری شد.
در دوران امام باقر(ع) دولت بنیامیه رو به زوال بود. مردم از آنها متنفر بودند. به علت وجود کسی چون عمر بن عبدالعزیز، که علاوه براینکه نفع بزرگی برای شیعه داشت، ضرر بزرگی نیز برای بنیامیه داشت و اختلاف شدیدی که در ممالک اسلامی پدید آمده بود و هر کسی از گوشهای قیام میکرد، خلفا به سرعت تغییر میکردند ـ چنانکه در مدت امامت امام باقر(ع)، در مدت نوزده سال پنج خلیفه روی کار آمدند: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، هشام بن عبدالملک ـ پس موقعیت مناسبی برای آن حضرت که از ظلم بنیامیه فارغ شده بود، پدید آورد که انقلاب علمی را آغاز نماید و بزرگانی از عامه و خاصه در اطراف ایشان جمع شدند و حقایق اسلام، لطایف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر کردند.
از این جهت رسول اکرم به ایشان لقب باقر داده است. لسان العرب میگوید: لُقَّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهَ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَتَوَسَّعَ فیهِ وَالتَّبَقُّرُ التّوسُّعُ. «امام باقر، ملقب به این لقب است چون شکافندۀ علم است. پایه علوم اسلامی را شناخت و فروع آن را درک فرمود و آن را توسعه داد.» و ریشۀ تبقر به معنی توسعه است.دانشمندان هم عصر آن حضرت، سخنان شگفت انگیزی از علوم و دانش های امام(ع) را نقل کرده اند که در کتابهای حدیثی و تاریخی ضبط شده است.
اختلاف نظرى که در باره مدت عمر حضرت فاطمه(س) وجود دارد بیشتر ناشى از اختلاف در تاریخ ولادت آن حضرت(س) است؛ زیرا هرچند در خصوص تاریخ دقیق شهادت حضرت(س) نیز نظریات چندى ابراز گردیده ولى فاصلهاى که میان این نظریات است، چندان نیست و حداقل و اکثر آن به یک سال نمىرسد (حداکثر 8 ماه و حداقل 45 روز)، ولى اختلافآرا در سال تولد آن حضرت(س) زیاد است و فاصله حداقل و اکثر آن به حدود 17 سال مىرسد! یعنى حداقل سنّى که براى حضرت(س) هنگام رحلت ذکر شده 18 سال و حداکثر 35 سال است.این گفتهها با محور قرار دادن تاریخ بعثت پیامبر(ص) در سن 40 سالگى و 13 سال قبل از هجرت، به دو بخش تقسیم مىگردد. عدهاى ولادت حضرت(س) را پیش از مبعث مىدانند و دستهاى بعد از آن.
دسته اول: پیش از بعثت
حداکثر تاریخى که در این بخش از نظرها، یعنى ولادت فاطمه(س)، پیش از بعثت، وجود دارد، 12 سال است که بدین ترتیب، عمر حضرت(س) به 35 سال مىرسد! بعضى آن را سال هفتم قبل از مبعث دانستهاند که بنابراین، سنّ حضرت(س) هنگام شهادت 30 سال خواهد شد، و عدهاى دیگر رحلت آن حضرت(س) را در 29 سالگى یعنى 6 سال پیش از بعثت شمردهاند. برخى نیز تصریح به 28/5 سال کردهاند که البته قابل جمع با 29 سال و 28 سال است. برخى نیز 25 سال را ذکر کردهاند. ولى آنچه که در میان مورخان اهل سنت، بیشتر شهرت دارد سال پنجم قبل از مبعث است. چنان که عدهاى نیز همین نظریه را با تصریح به همزمانى آن با سال تجدید بناى کعبه یعنى سال پنجم پیش از مبعث نمودهاند. بر طبق این قول، فاطمه(س) هنگام شهادت 28 سال بوده است. برخى نیز سنّ 27 سال را ذکر کردهاند.
دسته دوم: بعد از بعثت
این بخش از نظرها، ولادت فاطمه(س) را مربوط به بعد مبعث دانستهاند، و تقریباً در این دسته، سه گفته وجود دارد:
سال نخست بعثت:
این گفته عدهاى است که سال نخست بعثت را سال تولد قرار دادهاند و هر چند بعضى آن را در 41 سالگى سنّ شریف رسول خدا(ص) نوشتهاند ولى ظاهراً منظورشان همان سال اول بعثت است. چون برخى اینان تصریح کردهاند که در رأس 41 سالگى بوده است و لذا خود نتیجه گرفتهاند که بر این اساس، سنّ حضرت فاطمه(ع) هنگام رحلت 23 سال بوده است. البته ما در میان صاحبنظران شیعه کسى که این قول را پذیرفته باشد نیافتیم.